و افاعى بتر باشد و اگر خلاص متعذر باشد چهار نوع حيله بر آن بكار
بايد داشت اول بذل مال چه حفظ نفس و مروت و عرض بهتر از حفظ مال بود و اگر مالى
بسيار صرف بايد كرد و خويشتن را از او باز خريد آن مال را حقير بايد شمرد.
دويم- نشوز و بدخوئى و هجرت مضاجع بر وجهى كه بفسادى اداء نكند بجا
آرد.
سيم لطايف حيل مانند تحريص عجايز بر تنفير او و ترغيب بشوهرى ديگر و
رغبت نمودن بظاهر بدو و از مفارقت ابا كردن تا باشد كه او را بر مفارقت حرصى پديد
آيد فى الجمله استعمال انواع مسامحت و ممانعت و ترغيب و ترهيب كه موجب فرقت بود
لازم داند.
چهارم و آن بعد از عجز بود از ديگر تدبيرها آنكه او را بگذارد و سفرى
دور اختيار كند بشرط آنكه او را مانعى از اقدام بر فضايح نصب كرده باشد تا اميد او
منقطع شود و مفارقت اختيار كند.
و حكماء عرب گفتهاند كه از پنج زن حذر واجب بود: حنانه و منانه و
انانه و كية القفاء و خضراء الدمن.
اما حنانه زنى بود كه او را فرزندان باشند از شوهر ديگر و پيوسته
بمال اين شوهر بر ايشان مهربانى نمايد.
و اما منانه- زنى بود متموله كه بمال خود بر شوهر منت نهد
و اما انانه- زنى بود كه پيشتر از اين شوهر حالى بهتر داشته باشد يا
شوهرى بزرگتر را ديده و پيوسته از اينحال و شوهر بشكايت و انين باشد.
و اما كية القفاء زنى بود غير عفيفه كه شوهر از او هر محفلى كه غايب
شود مردمان بذكر او داغى برقفاى آنمرد نهند.