و بهترين زنان زنى بود كه در عقل و ديانت و عفت و فطنت و حياء و رقت
و تودد و كوتاهزبانى و اطاعت شوهر و بذل نفس در خدمت او و ايثار رضاى او و وقار و
هيبت نزديك اهل خويش، متحلى بود و عقيم نبود و در تربيت منزل و تقدير نگاهداشتن در
انفاق واقف و قادر باشد، و بمجامله و مدارات و خوشخوئى سبب مؤانست و تسلى هموم و
جلاى احزان شوهر گردد.
و زن آزاد از بنده بهتر، چه اشتمالت او بر تألف بيگانگان، وصله ارحام
و استظهار باقرباء، و استمالت اعداء و معاونت و مظاهرت در اسباب معاش و احتراز از
دنائت در مشاكلت و در نسل و عقب بيشتر.
و زن بكر از غير بكر بهتر، چه بقبول ادب مشاكلت شوهر در خلق و عادت و
انقياد و مطاوعت او نزديكتر، و اگر باوجود اين اوصاف بحليه جمال و نسب و ثروت
متحلى باشد مستجمع انواع محاسن بود و بر آن مزيدى صورت نبندد.
و اما اگر بعضى از اين خصال مفقود باشد بايد كه عقل و عفت و حيا
البته موجود بود، چه ايثار جمال و نسب و ثروت بر اين سه خصلت مستدعى تعب و عطب
(هلاكت) و اختلال امور دين و دنيا باشد.
و بايد كه جمال زن باعث نباشد بر خطبه او، چه جمال با عفت كمتر مقارن
افتد بسبب آنكه زن جميله را راغب و طالب بسيار باشد و ضعف عقول ايشان مانع و وازع
(بازدارنده) انقياد نبود تا بر فضايح اقدام نكنند و غايت خطبه ايشان يا بىحميتى و
صبر بر فضيحت بود كه بر شقاوت دو جهانى مشتمل باشد، يا اتلاف مال و ثروت و مقاسات
اصناف احزان و هموم. پس بايد كه از جمال بر اعتدال بنيه اقتصار كند و در آن باب نيز
دقيقه اقتصاد مرعى دارد
و همچنين بايد كه مال زن مقتضى رغبت نمودن بدو نگردد. چه مال