(30) دخل عالم على مريض فقال له: انّ اللّه
ذكرك فاذكره، و اقالك فاشكره. ترجمه: عالمى نزديك بيمارى شد گفت: خدا تو را ياد
ميدهد، او را ياد كن، و از سر گناه تو در ميگذر او را شكر كن!
(31)-
سل واهب العقل اضاءة العقل، سل من لا يفقره البذل! ترجمه: از بخشنده
عقل روشن كردن عقل خواه، از كسى خواه كه بذل او را درويش نكند.
(32)
من تصدّق بصدقة بين النّاس فاعجبه نظرهم اليه، يكون ذلك عليه لا له.
ترجمه: هر كه در پيش مردمان صدقه بدهد و او را خوش آيد كه مردمان مىبينند، آن
صدقه او را نباشد.
(33)
قيل لحكيم: متى يكون بذل الكثير اقتصادا، و بذل القليل اسرافا؟
فقال: بذل القليل فى الباطل اسراف، و بذل الكثير فى الحقّ اقتصاد[1]. ترجمه:
از حكيمى پرسيدند كه: كجا باشد كه بسيار دادن اقتصاد بود، و اندك
دادن اسراف؟
گفت: چون اندك دادن در باطل صرف كنند اسراف بود، و بسيار كه بحق دهند
اقتصاد.
(34)
من حبس الدّراهم كان لها، و من تصدّق بها كانت له. ترجمه: هر كه درم
نگاه دارد او درم را باشد، و هر كه بصدقه بدهد درم او را باشد.
(35)
انّ لك فى مالك شريكين: الحدثان و الوارث، فان احببت ان لا تكون اخسّ
الشّركاء فتصّدق. ترجمه: تو را در مال دو شريك است: حوادث و وارث، اگر خواهى كه
خسيسترين شريكان نباشى صدقه بده!
[1]اصل: قيل لحكيم: متى يكون بذل القليل
فى باطل و بذل الكثير فى حق- از روى ترجمه درست شده است.