responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اخلاق محتشمي نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 0  صفحه : 37

در تاريخ غازانى خواجه رشيد همدانى ياساى غازانى در چهل حكايت آمده و همان در حبيب السير (چاپ تازه 3: 258- 189) در بيست حكايت گزيده شده است.

از نگاه به اين ياساها روش ستمكارانه مغولى كارفرمايان خاندان چنگيزى به خوبى آشكار ميگردد، به‌ويژه ياساى خود چنگيز كه نماينده خوى و رفتار جنگجويانه او مى‌باشد. ياساى غازانى تا اندازه‌اى در اثر عدل اسلامى از آن درشتى و خشونت مغولى مانا رهيده است.

در پايان از فرمان مالك اشتر كه در ديباچه‌ام بر ترجمه آوى چاپ 1359 از آن كاوش كرده‌ام ياد ميكنم كه بسيارى از دانشمندان در گزارش آن از پندنامه‌هاى يونانى و ايرانى بهره برده و آن را روشن ساخته و مداينى آن را پندى دينى و دنيوى هر دو خوانده است‌

(ديباچه جاويدان خرد ص 42- ديباچه ترجمه همين فرمان از آوى ص 18 و 33 و 42).

دو نكته درباره اينگونه سخنان‌

1- دسته‌بندى كاركنان دولت و مردم كشور كه در سخنان اردشير و انوشيروان و نامه تنسر و الهى شفاى ابن سينا و اين فرمان مى‌بينيم. مداينى در شرح خود (2: 418) بنياد و پايه فلسفى اين رده سازى را روشن كرده است (ديباچه جاويدان خرد از نگارنده ص 16- اخلاق ناصرى ص 305- اخلاق محتشمى ص 52 و 583)

به گفته ارسطو هر اجتماع و مدينه‌اى از سه عنصر ساخته شده است: گروههاى اجتماعى، سنت و ناموس، همبستگى و دوستى، پس اين گروهها پايه و بنياد اجتماع سياسى به شمار ميايند و ناگزير بايستى در اين سخنان از آن ياد گردد.

2- بند «و ليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق و اعملها فى العدل و اجمعها لرضا العامة فان سخط العامة يجف برضا الخاصة و ان سخط الخاصة يغتفر مع رضا العامة ... و انما عماد الدين و جماع المسلمين و العدة للاعداء العامة من الامة» (3: 65) كه در اين فرمان آمده، محمد صالح روغنى قزوينى در گزارش آن سخنان حكماء را آورده و آن را قاعده كلى خوانده است. ماجد بحرانى در تحفه سليمانيه نوشته است كه: «حكماء گفته‌اند: عامه اساس خانه و خاصه سقف و ديوارهاى آن».

بندى ديگر در همين نهج البلاغه داريم بدينگونه: «الناس ثلثة فعالم ربانى و متعلم على سبيل نجاة و همج رعاع اتباع كل ناعق يميلون مع كل ريح لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجاوا الى ركن وثيق ....» كه مداينى درباره اينها گفته است «الا تراهم ينتقلون من التقليد لشخص الى تقليد لاخر لادنى خيال و اضعف وهم» (2: 402) ابن ميثم بحرانى (5: 321) در اينجا اوصاف «عوام» را ياد كرده است. در بند 199 و 200 حكم نهج البلاغة (3: 198) يادى از «غوغاء» هست و در فصل 6 فصل 1 كتاب 1 مقدمه ابن خلدون (ص 159) دو واژه «الغوغاء و الدهماء» آمده است.

در رسالة ارسطو طاليس للاسكندر فى السياسة (مقالات فلسفية قديمة ص 42) آمده است:

نام کتاب : اخلاق محتشمي نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 0  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست