خان در ليدن در 1964 از روى نسخه آستان رضوى، دومى از محمد آركون در
شماره دوم مجله هسپريس تامودا سال 1961 ص 215- 230. عامرى نيز السعادة و الاسعاد
هم از «عدل»
سخن داشته است (222- 225).
چند نكته
1- عبارت «نواميس الهى» كه طوسى (ص 41) از آن ياد كرده است شايد اشارتى باشد به نام
بخش دوم سياست مدنى كه ابن هندو در المشوقة (چاپ نگارنده در جاويدان خرد 3: 2 ص
31) نوشته است.
2- عبارت «هم اصحاب القوى العظيمة الفائقة- هم الذين عناية اللّه بهم اكثر» كه
طوسى (ص 253 و 390) از افلاطون و ارسطو آورده است مانند آن در خطابه ابن سينا (ص
19) مىبينيم: الشارع هو الانسان الكبير الذى لا يدانيه انسان» همچنين در اخلاق
محتشمى (23) كه در اينجا بسيار نزديك است به عبارت اخلاق ناصرى. عبارت دوم را
مشكويه هم در پايان مقاله 5 (ص 172) آورده است: در الشجرة الالهية شهرزورى نيز اين
عبارتها است.
3- عبارت فضيلة الفلاحين ... «كه طوسى (ص 305) آورده است در
اخلاق محتشمى (ص 52 و 583) ديده مىشود همچنين نزديك به آن در عهد اردشير (چاپ
احسان عباس ص 63 و 132) و در نهج البلاغة (ص 66 چاپ نگارنده از عهد اشتر).
اينك از چند پند نامه يا آيين فرمان روايى يونانى و ايرانى كه در
انديشه سياسى اين روزگار مؤثر بوده است ياد ميگردد:
1- نامههاى سياسى ارسطو
ابن النديم در فهرست (131 و 139 و 140) گفته است كه ابو العلاء سالم
كه كاتب و دبير هشام بن عبد الملك (105- 125) و داماد عبد الحميد (درگذشته 132)
بوده است يكى از سخنوران شيواى ده گانه بشمار است «و رسائل ارسطاطاليس الى
الاسكندر» را به عربى در آورده يا براى وى ترجمه كردهاند و او آن را اصلاح و درست
نموده است.
در الوزراء و الكتاب (62 و 64 و 68) آمده كه او دبير ديوان رسائل
همين هشام بوده و از بردگان بشمار مىآمده است. جاحظ نيز در البيان و التبيين او
را برده هشام خوانده است (1: 310) در تاريخ الخلفاء (چاپ مسكو 214 ر) آمده است كه
سالم مولى سعيد بن عبد الملك در روزى كه هشام مىمرد دبير هشام بوده است.
از رسائل ارسطو و اسكندر كه همين سالم ابو العلاء گردآورده و مانند
خردنامه (فيلم 586 دانشگاه) آميخته است از انديشه يونانى و ايرانى، پنج نسخه در
دست داريم: