جز به يمن فرمان بردارى و بركت طاعت دارى نتواند بود و الا خود علت ظاهر
است. چون سبب تاليف افتراح و اشارت او بود كتاب را اخلاق ناصرى نام نهاد. انتظار
به كرم عميم و لطف جسيم بزرگانى كه نظر ايشان بر اين سواد افتد آنست كه چون بر
خطائى و سهوى اطلاع يابند شرف اصلاح ارزانى دارند و تمهيد عذر را محل قبول نهند.
ان شاء اللّه، تعالى، و الحمد للّه رب العالمين، افتتح باسم اللّه الذى لا حول و
لا قوة الا به.
خاتمه پيشين
«اينست وصاياى افلاطون كه خواستيم كه كتاب را بر آن ختم كنيم و بعد از اين
سخن قطع كنيم، خداى همگنان را توفيق اكتساب خيرات و اقتناء حسنات كرامت كناد و بر
طلب مرضات خود حريص گرداناد، انه اللطيف المجيب. هر چند عرض امثال اين كلمات در
حضرت بزرگوار و مجلس عالى شهنشاه آفاقى شهريار ايرانى ضاعف اللّه جلاله و حرس
كماله كنقل التمر الى هجر خواهد بود چه آنچه در نفوس حكماى افاضل و علماى اوايل به
قوت بوده است، در جوهر ذات پاك و عنصر نفس شريف او به فعل حاصل است، و آثار خيرات
و نعم او به خاص و عام و قوى و ضعيف و غنى و فقير و توانگر و درويش واصل، و اما به
حكم «المرء يسر بشبهه و الشىء يقوى بمثله»، حضرت همايون او را، يحفها اللّه
بالمبار و الكرامات، جز اين نمط تحفه بردن نه لايق بود، اميد است كه اگر به نظر
ارتضاء ملحوظ شود، اين بنده كمينه ثمره اطاعت و مطاوعت در دين و دنيا بيابد، و الا
از مغفرت و تجاوز محروم بماند. ايزد سبحانه و تعالى سايه دولت اين پادشاه عادل و
شهريار فاضل را بر سر كافه بندگان و هواداران پاينده دارد، و آفتاب معدلت (اقبال)
او را هميشه از افق جلال و عظمت تابنده، اولياء منصور و اعداء مقهور و مواهب ذو
الجلالى متواتر و متوالى باد، بمنه و الحمد للّه واهب العقل و اللّه ولى التوفيق.
من در اينجا كوشيدم كه تا اندازهاى روش نثر كهن طوسى با رعايت همه
نسخهها كه در دسترسم بوده برجاى بماند و نسخه بدلها را هم نياوردم چون نسخهها با
هم بسيار جدايى دارند.
انگيزه خواجه طوسى در نگارش اخلاق ناصرى و مانند آن
با اينكه بسيارى از نوشتههاى يونانى در اخلاق و سياست به عربى در
آمده بود و دانشمندانى چند مانند كندى و سرخسى و فارابى و طبرى ترنجى و ابن عدى و
ابن سينا و ابن هيثم و مشكويه رازى دفترها در اين رشته از دانش ساخته بودند، باز
هم اين رشته چنانكه بايد و شايد روايى نيافته است. چه آن با انديشه آزاد اجتماعى و
سياسى بايد همراه باشد و چنين انديشهاى در قلمرو دستگاه خلافت تازيان و دستگاه
خود كامگى تركان دنباله رو آنها سازگارى نداشته است. آنان نمىخواستند كه كسى جز
خيال سياست تئوكراتيك تازى و سياست دسپوتيك تركى در سر