7- ترجمه لغات يا فرهنگ اخلاق ناصرى مورخ 1013 (شماره 2/ 274 دكتر اصغر
مهدوى ياد شده در نشريه 2: 101). بدينگونه است: باب الف آرافكر ابتاد (؟) سختى و
حادثه بزرگ، استقصاد دور شدن در مساله يا غير آن. ابداء آشكار كردن. ادا نمودن و
شناسانيدن.
بر انگيختن ... يمين سوگند درست. يربوع به وزن يحموم. ياس نااميدى (7
ص)
پيروى از طوسى در نگارش اخلاق
پس از خواجه طوسى چندين دانشمند به راه او رفتهاند:
1- قطب الدين مسعود شيرازى (634- 710) كه در درة التاج ساخته 674 اخلاق
گذارده و در آن از فصول مدنى فارابى و اخلاق ابن سينا بهره برده است.
2- شمس الدين محمود شهرزورى كه در 680 الشجرة الالهية فى علوم الحقايق
الربانية ساخته و رساله نخستين آن تقسيم علوم است و رساله سوم آن الاخلاق و
التدابير و السياسات است. (ص 1- 9 و 10- 65 نسخه 1838 مجلس).
3- شمس الدين محمد بن محمود آملى (زنده در 716- 753) كه در نفايس الفنون
گزيدهاى از اخلاق ناصرى گذارده است.
4- قاضى عضد الدين عبد الرحمن ايجى درگذشته 756 كه لب اللباب دارد در
چهار بخش كه به فارسى هم در آمده است (دانشگاه 3: 648 و ش 8/ 2114- مجله الهيات
مشهد 21: 18) و بايد او از اخلاق ناصرى بهره برده باشد: طاش كبرى زاده و محمد مفيد
بر آن شرح نوشتهاند (نشريه 5: 471 و 472). نيز شرح عبد اللّه شمس الدين محمد
گيلانى در چهار مقاله (نسخه وقف 991) و شرح شاگرد ايجى در كرمان (ذريعه 1: 371).
5- چلبى در كشف الظنون و تهرانى در ذريعه (4: 171) از تزكيه الارواح من
موانع الافلاح كه گزيده است از اخلاق ناصرى در يك مقدمه و سه مقاله و يك خاتمه و
بنام پادشاه سيد فخر الدين پسر سيد علاء الدين مرتضى پسر حسن حسينى، ياد كردهاند
و تهرانى نسخه مورخ 764 آن را ديده است. بگفته چلبى مؤلف ناشناخته آن مىنويسد كه
از سخنان حكماء برگرفتم و از آيات و اخبار گواه آوردم و ميان دفترهاى اخلاق
گردآوردم آنهم از آنچه در اخلاق ناصرى استاد نصير الدين محمد بن طوسى آمده است.
6- جلال الدين محمد دوانى (828- 908) لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق
ساخته است (منزوى 1672) او در ديباچه آن مىنويسد كه سلطان خليل «كتابى مشتمل بر نفايس حكم و غرائب
كلم از سخنان ملوك نامدار و ائمه ابرار و حكماى كبار» هميشه با خود ميداشته است
ولى چون آن دشوار بوده است من آن را به دستور او «ترميم و تتميم» كرده و تدوينى
ديگر بپرداختم. درست مانند آنچه كه طوسى درباره طهارة الاعراق مشكويه رازى نوشته و
نزديك به ديباچه اخلاق محتشمى. او باز در پايان در «مغرب در بعضى لواحق» مىنويسد: «حكيم محقق