responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 903

عراقى، ضياء الدين، نهاية الافكار، ج 2،1، ص 32.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 212.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 21.

وضع عام موضوع له خاص

تصوّر معناى كلّى و وضع لفظ براى مصاديق آن

يكى از اقسام وضع، به لحاظ تصور معنا، وضع عام و موضوع له خاص است كه واضع در هنگام وضع، يك معناى كلى را تصور مى نمايد، ولى لفظ را براى مصاديق آن معناى كلّى وضع مى كند، نه خود معناى كلى در اين جا «موضوع له» به وجهه تصور شده است و به بيان ديگر، هرگاه معناى تصور شده، كلى باشد، اما لفظ در برابر آن نباشد، بلكه در برابر افراد و مصاديق آن قرار داده شود، در آن صورت، وضع عام و موضوع له خاص است، مثل: وضع اسماى اشاره، زيرا واضع، عنوان كلى مفرد مذكر را در نظر مى گيرد، آن گاه لفظ «هذا» را براى هر فردى كه مصداق آن باشد وضع مى كند.

نكته:

در امكان و تحقق اين نوع از وضع به نظر مشهور اصوليون مانعى وجود ندارد.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص 50.

مشكينى، على، تحرير المعالم، ص (26-25).

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص (288-287).

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص (34-33).

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 1، ص 36.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 21.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 24.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 375.

وضع عام موضوع له عام

تصوّر معناى كلى و وضع لفظ براى همان معناى كلى

يكى از اقسام وضع به لحاظ تصور معنا، وضع عام و موضوع له عام است كه واضع هنگام وضع، يك معناى كلى را تصور نموده و لفظ را هم براى همان معناى كلى وضع مى كند نه براى مصاديق آن، مانند: وضع اسماى اجناس (انسان)، كه واضع، در ابتدا معناى كلى حيوان ناطق را تصور نموده و لفظ انسان را بر آن قرار مى دهد، زيرا وقتى گفته شود انسان، مقصود فرد خاصى از بشر نيست، بلكه اين لفظ بر كليه افراد انسان دلالت مى كند. به بيان ديگر، هر گاه هم معناى تصور شده كلى و هم لفظ دلالت كننده بر آن كلى باشد، وضع عام و موضوع له نيز عام است.

نكته:

در امكان و تحقق اين نوع وضع، اختلافى ميان اصوليون نيست.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 21.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص 49.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 33.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص (25-24).

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 375.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 1، ص 36.

مشكينى، على، تحرير المعالم، ص (26-25).

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 288.

وضع عرفى

وضع لفظ براى معنا توسط عرف

وضع عرفى، مقابل وضع شرعى و وضع لغوى بوده و عبارت است از وضعى كه واضع آن عرف مى باشد، مانند لفظ «دابه» كه عرف آن را براى چار پايان وضع كرده است، اگر چه معناى لغوى آن، مطلق جنبنده است[1]

نكته:

وضع عرفى معمولا در جايى است كه قبلا وضع لغوى وجود داشته، سپس عرف آن را در معناى ديگر استعمال و وضع مى نمايد، مانند لفظ «جن» كه از اجتنان به معناى پوشيدگى است، ولى براى برخى مصاديق پنهان از ديد انسان وضع شده است[2]


[1]علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 71

[2]فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 2290

اصفهانى، محمد حسين، الفصول الغروية فى الاصول الفقهية، ص 42.

وضع علم اصول

ر.ك:تدوين اصول فقه

وضع عينى

ر.ك:وضع شخصى

وضع فعل امر

وضع دلالت كننده بر نسبت تامّ ايجادى ميان حَدَث و ذات

وضع فعل امر، براى دلالت بر نسبت تامه ايجادى ميان ماده فعل و فاعل (حدث و ذات) بوده و نتيجه آن، ارسال و بعث اعتبارى مكلف به انجام دادن فعل مى باشد، مانند: «إذهب»، «صلّ» و....

و نيز ر.ك: ماده امر; صيغه امر; نسبت ارسالى.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 93.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 311.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 82.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 67.

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 74.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 134.

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 1، 2، ص 128.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 903
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست