وضع تعيينى
استعمالى،
مقابل وضع
تعيينى ابتدايى
بوده و عبارت
است از
استعمال لفظ
در معنايى به
انگيزه وضع;
براى مثال،
پدرى بعد از
تولد پسرش مى
گويد: محمد را
به من بدهيد و
قصد او از به
كار بردن نام
محمد آن است
كه اين لفظ را
براى فرزند
خود وضع كند.
شيرازى،
محمد،
الاصول، ج 1، ص 60.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
1، ص 97.
وضع تعيينى
عملى
ر.ك:وضع
تعيينى
استعمالى
وضع
جامدى
وضع در
الفاظ داراى
وضع واحد براى
مجموع ماده و
هيئت
وضع جامدى،
مقابل وضع
انحلالى بوده
و به معناى
وضع در كلماتى
است كه ماده و
هيئت در آنها
درمجموع، يك
وضع داشته و
هر يك داراى
وضعى مستقل از
ديگرى نيست،
مانند: فرس،
شجر و ساير
اسامى جامد.
در كتاب
«نهاية
الافكار» آمده
است:
«وكيف
كان فمما
ذكرنا ظهر لك
حال الوضع فى
المشتقات من
كونه وضعا
انحلاليا
باعتبار
المادة والهيئة
لا وضعا
جامديا كى
يكون مجموع
المادة والهيئة
فى كل واحد من
الصيغ موضوعا
لمعنى خاص»[1]
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 2، ص 554.
وضع جزئى
ر.ك:وضع شخصى
وضع جمل
ر.ك:وضع
هيئات تركيبى
وضع جمل
انشايى
ر.ك:وضع جمله
هاى انشايى
وضع جمل تام
ر.ك:وضع جمله
هاى تام
وضع جمل
خبرى
ر.ك:وضع جمله
هاى خبرى
وضع جمل غير
تام
ر.ك:وضع جمله
هاى ناقص
وضع جمل
ناقص
ر.ك:وضع جمله
هاى ناقص
وضع
جمله هاى
انشايى
وضع جملات
دلالت كننده
بر ايجاد نسبت
هاى تام در
عالم اعتبار
وضع جمله
هاى انشايى،
به معناى وضع
الفاظ مركب
براى ايجاد
نسبت هاى تامه
در عالم
اعتبار است1
كه قابل صدق و
كذب نمى باشد،
مانند: وضع
جمله هاى
انشايى در باب
عقود و
ايقاعات و نيز
جمله هايى كه
بر طلب،
تمنّى،
ترجّى،
استفهام و... دلالت
مى كند; براى
مثال، «بعت»
انشايى، براى
ايجاد نسبت
تمليكى در
عالم اعتبار
وضع شده است.
در كتاب
«محاضرات فى
الاصول» آمده
است:
«و
ان الجمل
الانشائية
موضوعة
لايجاد
المعنى فى
الخارج الذى
يعبر عنه
بالوجود
الانشائى»[2]
نكته:
گاهى جمله
خبرى در مقام
انشا استعمال
مى شود، مانند:
«يعيد» و «يغتسل»
كه به معناى
«اعد» و «اغتسل» است[3]
نيز ر.ك:
جمله هاى
انشايى.
[1]خمينى،
روح الله،
مناهج الوصول
الى علم الاصول،
ج 1، ص 94
[2]خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
1، ص 84