ب) فرد يا
گروه خاصى
واضع الفاظ
نيست، بلكه واضع
اوليه، همه
افراد بشر
نخستين بوده
اند[1]
[1]خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
1، ص 33
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص (20-19).
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 27.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
1، ص (84-83).
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى اصطلاحات
اصول، ص 327.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 1، ص 42.
واضع لغات
ر.ك: واضع
الفاظ
وجوب
حكم الزامى
و طلب اكيد
متعلق به چيزى
وجوب، از
اقسام احكام
الزامى بوده و
عبارت است از
حكم تكليفى
شرعى كه شارع
به طور جزم و
الزام، انجام
متعلق آن را
از مكلف خواسته
و راضى به ترك
آن نيست، و
براى عمل به
آن پاداش و
براى تركش
كيفر قرار
داده است،
مانند: وجوب
نماز، روزه و
اداى امانات.
محمدى،
ابوالحسن،
مبانى
استنباط حقوق
اسلامى يا
اصول فقه، ص 45.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
1، ص 63.
شهيدثانى،
زين الدين بن
على، تمهيد
القواعد، ص (35-34).
سجادى،
جعفر، فرهنگ
معارف
اسلامى، ص (546-545).
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 1، ص 93.
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى
اصطلاحات
اصول، ص (372-371).
طباطبايى
حكيم، محمد
تقى، الاصول
العامة للفقه
المقارن، ص 58.
فيض، عليرضا،
مبادى فقه و
اصول، ص (111-110).
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 280.
زحيلى،
وهبه، اصول
الفقه
الاسلامى، ج
1، ص 45.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 5، ص (63-65).
وجوب
ارشادى
وجوب دلالت
كننده بر حكم
وضعى شرعى يا
حكم عقلى
وجوب
ارشادى،
مقابل وجوب
مولوى بوده و
به وجوبى گفته
مى شود كه
لازمه آن بعث
حقيقى مكلف به
انجام فعل
نيست، بلكه يا
راهنمايى و
ارشاد به حكم
عقل است در
جايى كه عقل
به طور مستقل
به چيزى حكم
مى كند و يا
ارشاد به
مصلحت چيزى
است كه به جا
آوردن متعلق
حكم، وسيله اى
براى رسيدن به
آن محسوب مى
شود; براى
مثال، در آيه
«اطيعوالله...»،
«اطيعوا» امر
ارشادى است،
زيرا عقل به
طور مستقل به
وجوب اطاعت
خداوند حكم مى
نمايد;
بنابراين
«اطيعوا»
ارشاد به حكم
عقل است، كه
از جانب شارع
رسيده است.
و يا در
روايتى كه مى
گويد: «بدن و
لباست را براى
نماز تطهير
كن»، در ظاهر،
شستن لباس و
بدن تكليف
است، ولى در
حقيقت، عنوان
طهور، مأمورٌ
به است، چون
گفته شده: «لا
صلاة الا
بطهور»; بنابراين،
در اين موارد،
به ظاهر، امر
روى چيزى رفته
است شستن لباس
و بدن براى
نماز ولى در
واقع، غرض،
بيان مصلحتى
است كه در چيز
ديگر وجود
دارد; يعنى
خبر از مصلحتِ
عملى است در
ضمن بيان حكم
ديگر كه عبارت
است از شرطيت طهارت
براى نماز.
نتيجه: وجوب
ارشادى يا از
طريق حكم عقل
به دست مى آيد
و يا از طريق
حكم شرع (آن جا
كه حكم شرع ارشاد
به جزئيت،
شرطيت و يا
مانعيت چيزى
براى چيز ديگر
است).
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
2، ص 82.
محمدى،
على، شرح
رسائل، ج 4، ص 76.
شيرازى،
محمد، الوصول
الى كفاية
الاصول، ج 2، ص 26.
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
2، ص (376-375).
وجوب
استقلالى
وجوب شىء
مورد توجه
استقلالى
شارع
وجوب
استقلالى،
مقابل وجوب
ضمنى، آن است
كه چيزى به
طور مستقل
مورد توجه
شارع و مولا
قرار بگيرد، و
سپس نسبت به آن
بعث اكيد و
الزام شديد
نمايد، مانند:
وجوب نمازهاى
واجب و روزه
ماه مبارك
رمضان كه شارع
به طور مستقل
آنها را در
نظر گرفته و
با توجه به وجود
مصلحت در خود
آنها، همه
آنها را واجب
دانسته است.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 6، ص 415.
وجوب
اصلى
وجوب
مستفاد از
خطاب مستقلّ
شرعى
وجوب اصلى،
مقابل وجوب
تبعى بوده و
در آن، خطاب
مستقلى به
دلالت مطابقى
بر آن دلالت
نموده و به
طور مستقيم
مورد اراده
آمر مى باشد. بنابراين،
هرگاه كلام،
در صدد اعلام
وجوب به طور
مستقيم باشد
وجوب اصلى
انشا مى گردد،
مانند: «صل»، كه
مولا به طور
مستقيم وجوب
را روى نماز
برده است. پس
وجوب نماز، به
دلالت مطابقى
از خطابى
مستقل به دست
آمده و از اين
رو، وجوب اصلى
نام گرفته است.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 93.
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى
اصطلاحات
اصول، ص 366.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 196.
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 281.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 2، ص 352.
عراقى،
ضياء الدين،
نهاية
الافكار، ج 1،
ص 332.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 152.