responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 879

مثبت است يا نه، اختلاف وجود دارد; مشهور اصوليون آن را اصل مثبت نمى دانند.

نيز ر.ك: اصل مثبت.

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 15، ص 158 و 179 و 196.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 5، ص (290-289).

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 5، ص 123.

خمينى، روح الله، الرسائل، جزء 1، ص 181.

واسطه عرفى

لازمه عرفى مستصحب و واسطه ثبوت حكمى شرعى براى مستصحب

واسطه عرفى، مقابل واسطه عقلى و شرعى بوده و عبارت است از لازمه عرفى مستصحب كه حكم شرعى به واسطه آن بر مستصحب مترتب مى گردد، مانند آن كه حيات زيد استصحاب گردد و سپس گفته شود در اين سن عادتاً بر صورت مردان مو مى رويد، آن گاه با واسطه اثبات موى صورت، وجوب صدقه، بر حيات زيد بار شود. اين استصحاب، اصل مثبت است كه در حجيت آن اختلاف وجود دارد.

نيز ر.ك: اصل مثبت.

خمينى، روح الله، الرسائل، ج 1، ص 185.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 5، ص 443.

سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج 1، 2، ص 387.

واسطه عقلى

لازمه عقلى مستصحب و واسطه ثبوت حكمى شرعى براى مستصحب

واسطه عقلى، مقابل واسطه شرعى بوده و عبارت است از لازمه عقلى مستصحب كه اثر شرعى (حكم شرعى) به واسطه آن بر مستصحب بار مى گردد، مانند: عروض حكم «وجوب تصدق» بر حيات زيد به واسطه تنفس يا تحيز (اشغال مكان) او كه از لوازم عقلى حيات زيد مى باشد، و يا مثل اين كه پدرى در تاريخ اول اسفند فوت كند و پسر او نيز در تاريخ سى ام بهمن ناپديد گردد و چند روز بعد جسد او پيدا شود، در اين صورت، هنگامى فرزند از پدر ارث مى برد كه ثابت شود وى هنگام مرگ پدر زنده بوده و بعد از وى فوت كرده است، حال اگر به كمك استصحاب حيات پسر، زنده بودن او تا اول اسفند ثابت شود، لازمه عقلى آن، تأخر فوت پسر از فوت پدر است و به واسطه اين لازمه عقلى، اثر شرعى (ارث بردن او از پدر) ثابت مى گردد.

اين نوع از استصحاب، اصل مثبت ناميده مى شود كه در حجيت آن اختلاف وجود دارد.

نيز ر.ك: اصل مثبت.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 5، ص 443.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 5، ص (289-287).

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 434.

خمينى، روح الله، الرسائل، ج 1، ص 185.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص (103-102).

واضع

ر.ك: واضع الفاظ

واضع اصول فقه

پديد آورنده علم اصول فقه

در اين كه علم اصول فقه براى اولين بار توسط چه كسى پديد آمده و به عنوان علم مستقل مطرح شده است، ميان شيعه و اهل سنت، از يك طرف، و مذاهب مختلف اهل سنت، از طرف ديگر، اختلاف وجود دارد.

در كتاب «تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام» آمده است: نخستين كسى كه اصول فقه را بنيان نهاد و آن را به عنوان يك علم خاص وضع نمود، امام باقر(عليه السلام) بود و پس از ايشان نيز امام صادق(عليه السلام)، كه به علت نيازى كه به اين علم احساس مى شد، قواعد آن را به شاگردان خود املا فرمودند. بيشتر اهل سنت، «محمد بن ادريس شافعى»، و برخى نيز «ابو حنيفه» را واضع علم اصول فقه دانسته اند.

به هر حال، به طور مسلّم، مسائل اصولى، مثل صحت تمسك به «رأى» و «قياس»، از همان اوائل نيمه قرن اول هجرى، در ميان صحابه مورد بحث و گفتوگو بوده است.

حيدرى، على نقى، اصول الاستنباط، ص 41.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 9.

شهابى، محمود، تقريرات اصول، جزء 1، ص (18-13).

فيض، عليرضا، مبادى فقه و اصول، ص (70-69).

واضع الفاظ

واضع اوّليه الفاظ براى معانى در هر لغت

بر اساس اين ديدگاه كه دلالت الفاظ بر معانى، ذاتى نيست، بلكه اعتبارى و وضعى است، اين پرسش پيش مى آيد كه واضع اولى در هر لغتى چه كسى است.

در اين جا دو ديدگاه عمده و كلى وجود دارد:

1. الهى بودن واضع: برخى از اصولى ها همانند مرحوم «محقق نائينى» معتقدند واضع الفاظ، خداى تعالى است;

[2]بشرى بودن واضع: مشهور اصوليون، بشر را واضع الفاظ مى دانند

قول مشهور نيز دو گونه است:

أ) واضع اوليه در هر لغتى فرد خاصى است، چنان كه واضع لغت عرب «يعرب بن قحطان» است;

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 879
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست