responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 809

[1]صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 2، ص 43

مشكينى، على، تحرير المعالم، ص 145.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 3، ص 51.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 3، ص 291.

ايروانى، باقر، الحلقة الثالثة فى اسلوبها الثانى، ج 1، ص 133.

منقادٌ به

فعل شخص منقاد

منقادٌ به، به معناى فعلى است كه شخص منقاد آن را به قصد موافقت با دستورهاى مولا به جا آورده يا ترك مى كند، مانند اين كه كسى به وجوب نماز جمعه در زمان غيبت يقين داشته باشد و آن را به جا آورد، اما در واقع واجب نباشد.

نكته:

بين اصولى ها بحث است كه آيا ثواب به فعل منقادٌ به تعلق مى گيرد يا به نيت منقاد. آنها هم چنين اختلاف دارند كه آيا استحقاق پاداش و ثواب در عبد منقاد سبب مى شود كه فعل خارجى (منقادٌ به) محبوبيت و ملاك وجوب پيدا كند يا خير.

خمينى، روح الله، تهذيب الاصول، ج 2، ص 11.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 299.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 3، ص 294.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 241.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 3، ص 64.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 4، ص 57.

منقول

ر.ك: لفظ منقول

منقول بالغلبه

ر.ك: منقول تعيّنى

منقول به لفظ

ر.ك: نقل به لفظ

منقول تخصصى

ر.ك: منقول تعيّنى

منقول تخصيصى

ر.ك: منقول تعيينى

منقول تعيّنى

منقولِ به سبب كثرت استعمال، و فاقد ناقل مشخص

منقول تعيّنى در مقابل منقول تعيينى بوده و عبارت است از لفظى كه معناى آن، به سبب كثرت استعمال نه به وسيله ناقل معين به معناى ديگر نقل داده مى شود، مانند اين كه عده اى از مردم، لفظى را در غير معناى حقيقى نه به قصد وضع استعمال مى كنند، تا آن جا كه در ميان آنان مشهور شده و معناى مجازى بر اثر كثرت استعمال، بدون قرينه فهميده مى شود; براى مثال، لفظ «دابّة» در لغت به معناى هر جنبده اى است; اما در عرف، استعمال آن در چارپايان تعيّن پيدا كرده است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص (41-40).

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 35.

منقول تعيينى

لفظ نقل شده به معناى ديگر به قصد وضع و توسط ناقل معيّن

منقول تعيينى، مقابل منقول تعينى بوده و عبارت است از لفظى كه معناى آن توسط ناقل معين، به قصد وضع، به معناى ديگر نقل داده مى شود، (مانند اكثر منقولات در علوم و فنون) مثل لفظ «صلاة» بنا بر پذيرش حقيقت شرعى كه به وسيله رسول خدا و از معناى لغوى «دعا» به معناى عبادتى خاص نقل شده است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 40.

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 35.

منقول شرعى

لفظ نقل شده به معناى ديگر توسط شرع

اگر لفظى در شرع به قصد وضع، از معناى اولى خود نقل داده شود و در معناى دوم استعمال گردد، آن را منقول شرعى يا حقيقت شرعى مى گويند، مانند: لفظ «صلاة» كه معناى اولى آن «دعا» است، اما در شرع، از معناى اولى نقل و در امرى مركب از افعال و اذكار مخصوص تكبيرة الاحرام، قرائت، ركوع، قيام سجود و... استعمال شده است.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 294.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 229.

فاضل تونى، عبد الله بن محمد، الوافية فى اصول الفقه، ص 60.

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 34.

محقق حلى، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص 51.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص (63-62).

منقول عرفى

لفظ نقل شده به معناى ديگر توسط عرف

منقول عرفى، لفظى است كه به وسيله عرف از معناى اصلى و اولى خود نقل داده شده و در معناى دوم استعمال مى شود، مانند: لفظ «سيّاره» كه در لغت به معناى «متحرك» مى باشد، اما عرف آن را بر وسيله نقليه اطلاق مى نمايد.

منقول عرفى بر دو قسم است:

1. منقول عرفى عرف عام، مانند: لفظ «سيّاره»;

2. منقول عرفى عرف خاص، هم چون اصطلاحات رايج در هر علم و فن، مانند: كلمات «رفع»، «جر» و «نصب» در

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 809
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست