مكروه
منجّز، مقابل
مكروه معلق
بوده و به فعل
مكروهى گفته
مى شود كه
كراهت آن حكم
و عمل مكروه،
هر دو، فعلى
است; يعنى بر
امر
غيرمقدورى متوقف
نبوده و حالت
انتظارى
ندارد، مثل:
نماز در حمام،
كه هم كراهت
آن و هم فعل
نماز، هر دو
بر امر
غيرمقدورى
متوقف نبوده،
و فعلى مى
باشد.
اصفهانى،
محمد حسين،
الفصول
الغروية فى
الاصول
الفقهية، ص 82.
مكروه
نفسى
فعل داراى
كراهت ذاتى
مكروه
نفسى، مقابل
مكروه غيرى
بوده و عبارت
است از فعل
مكروهى كه به
خودى خود و
ذاتاً داراى
مفسده
غيرملزمه
مبغوض مولا
است، هر چند
مبغوض بودنش
به اندازه اى
نيست كه به
حرمت آن حكم شود;
به بيان ديگر،
اراده غير
اكيد مولا به
ترك، به طور
مستقل به خودش
تعلق گرفته،
هر چند به
فعلش نيز اذن
داده شده است،
مثل: كراهت
خوردن پنير و
تخم مرغ.
اصفهانى،
محمد حسين،
الفصول
الغروية فى
الاصول
الفقهية، ص 82.
مكلَّف
شخص داراى
شرايط براى
عهده دارى
تكليف شرعى
مكلَّف، به
شخص بالغ و
عاقلى گفته مى
شود كه مورد
خطاب شارع قرار
گرفته و احكام
شرعى متوجه او
مى گردد; به بيان
ديگر، مكلف،
يعنى شخص بالغ
و عاقلى كه
مورد امر يا
نهى شارع مقدس
قرار گرفته
است.
سجادى،
جعفر، فرهنگ
معارف
اسلامى، ج 4، ص 352.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 229.
ذهنى
تهرانى، محمد
جواد، تحرير
الفصول، ج 4، ص 6.
محمدى،
على، شرح
رسائل، ج 1، ص 6.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 296.
مكلفٌ
به
عمل متعلق
تكليف شرعى
مكلف به، هر
آن چيزى است
كه تكليف به
آن تعلق مى
گيرد.
توضيح:
تكليف به
معناى الزامى اكيد
يا غيراكيد
است كه شارع
(قانون گذار)
يا مولا با
وضع قانون، آن
را متوجه مكلف
مى كند. و «مكلفٌ
به» چيزى است
كه الزام، به
آن تعلق گرفته
است; براى
مثال، اگر
شارع بگويد:
«نماز بر شما واجب
است»، وجوب
نماز، تكليف و
انجام نماز در
خارج، كه وجوب
به آن تعلق
گرفته، «مكلفٌ
به» ناميده مى
شود.
خمينى، روح
الله، تهذيب
الاصول، ج 2، ص 247.
حيدرى، على
نقى، اصول
الاستنباط، ص
205.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 2، ص 242.
مكلف
شأنى
مكلّف فاقد
تكليف منجّز،
به دليل غفلت
مكلف شأنى،
مقابل مكلف
فعلى بوده و
به انسان بالغ،
عاقل و قادرى
گفته مى شود
كه به جهت
غفلت و عدم
توجه به
تكليف، خطاب
شرعى نسبت به
او فعليت
نداشته و نسبت
به او منجّز
نيست و تا
زمانى كه غافل
است خطاب
متوجه او نمى
باشد، ولى
شأنيت خطاب را
دارد; يعنى
كافى است كه
متوجه شود تا
مخاطب به خطاب
فعلى گردد.
مكارم
شيرازى، ناصر،
انوار
الاصول، ج 2، ص 229.
محمدى،
على، شرح
رسائل، ج 1، ص 6.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 233.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 4، ص
(50-49).
مكلّف
فعلى
مكلّف
داراى تكليف
فعليت يافته
مكلف فعلى،
مقابل مكلف
شأنى، بوده و
به انسان بالغ،
عاقل، قادر و
ملتفتى گفته
مى شود كه
تكليف بر او
فعليت دارد;
يعنى متوجه
است كه
تكاليفى در
واقع متوجه او
شده و اين
تكاليف در حق
او به فعليت
رسيده است.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 229.
محمدى،
على، شرح
رسائل، ج 1، ص 6.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 4، ص 50.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 234.
ملائم مرسل
ر.ك: مناسب
مرسل
ملازمات
اتفاقى
تلازم
اتفاقى ميان
دو يا چند چيز
ملازمات
اتفاقى،
مقابل
ملازمات
عقلى، عادى و
شرعى بوده و
عبارت است از
همراهى ميان
وجود دو يا
چند چيز بر
اساس صدفه و
اتفاق، مانند:
قطع به صدق
مضمون اخبار
مستفيض، كه
چون اين قطع
به صدق هميشگى
نيست، از اين
رو ملازمه
ميان حصول قطع
و خبر مستفيض
اتفاقى است.