responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 787

4. لزوم احضار حيثيت مصحح استعمال در ذهن مستعمل، كه در استعمال حقيقى، وضع، و در استعمال مجازى، وضع و علاقه است;

5.لزوم وضع لفظ براى معنا، يا به وضع شخصى چنان كه در استعمال حقيقى است و يا به وضع نوعى (چنان كه) در استعمال مجازى است

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص (143-133).

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 81.

مقومات تعارض

ر.ك: شرايط تعارض ادله

مقيَّد

لفظ مطلقِ محدود شده به سبب قيد

مقيَّد، اسم مفعول از باب تفعيل و به معناى دارنده قيد و محدوديت است.

بنابراين، به هر مطلقى كه با افزودن قيدى، دايره شمول آن محدود گردد، مقيد مى گويند; با به بيان ديگر، مقيد لفظى است كه معناى آن قابليت شيوع و ارسال دارد، امّا به واسطه آمدن قيدى، دايره شمول آن محدود گرديده است، از اين رو بالفعل، بعضى از افراد را شامل نيست; براى مثال، «العالم» هر چند شامل همه افراد عالم است، اما قيد «العادل» دامنه شمول آن را محدود مى نمايد.

حيدرى، على نقى، اصول الاستنباط، ص 167.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص (192-191).

طباطبايى قمى، تقى، آراؤنا فى اصول الفقه، ج 1، ص 138.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 514.

مطهرى، مرتضى، آشنايى با علوم اسلامى، ج 3، ص 45.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 7، ص 180.

اصفهانى، محمد حسين، الفصول الغروية فى الاصول الفقهية، ص 219.

مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 193.

عبدالبر، محمد زكى، تقنين اصول الفقه، ص 145.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 344.

خضرى، محمد، اصول الفقه، ص 224.

شهيدثانى، زين الدين بن على، تمهيد القواعد، ص 222.

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 15.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 3، ص 223.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 3، ص 676 و 711.

ابو زهره، محمد، اصول الفقه، ص 157 و 159.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 167 و 165.

محقق حلى، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص 91.

مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 193 و 89.

سبزوارى، عبدالاعلى، تهذيب الاصول، ج 1، ص (150-147).

زحيلى، وهبه، الوجيز فى اصول الفقه، ص (207-206).

مقيِّد لبّى

مقيِّد غير لفظى

مقيِّد لبّى، كه مقابل مقيّد لفظى است، مقيدى است كه اطلاق دليل را قيد مى زند، اما از مقوله لفظ نيست، مانند عقل، اجماع، شهرت و سيره; براى مثال، وقتى گفته مى شود: «الماء المطهِّر» (آب پاك كننده)، عرف متشرعه كه نوعى مقيد لبّى است مى گويد مراد «آب طاهر» است نه هر آبى; يعنى اطلاق آن لفظ هر چند شامل آب پاك و آب نجس است، اما در نزد متشرعه آب نجس مطهِّر نيست، از اين رو گفته مى شود مراد جدى از «الماء المطهر»، آب طاهر است، پس مراد استعمالى كه اعم است به وسيله مخصصى غير لفظى مقيد مى شود.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 2، ص 215.

مقيِّد متصل

مقيِّد غيرمستقل، و منضمّ به كلام ديگر

مقيِّد متصل، مقابل مقيِّد منفصل بوده و به كلامى گفته مى شود كه خود استقلال ندارد و بايد همواره به كلام ديگر ضميمه شود، مانند: «اعتق رقبة مؤمنة» كه «مؤمنة» قيد «اعتق رقبة» است.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 3، ص 712.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 593.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 2، ص 97.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 200.

مقيّد منفصل

مقيِّد مستقل و بى نياز از انضمام به كلام ديگر

مقيد منفصل، مقابل مقيد متصل بوده و عبارت است از كلامى مستقل كه نيازى به انضمام به كلام ديگر ندارد; براى مثال، مولا مى گويد: «اعتق رقبة» و سپس در كلامى ديگر مى گويد: «اعتق رقبة مؤمنة»; در اين جا جمله دوم مقيّد منفصل براى جمله اول است. و يا مانند: «اكرم العلماء» و «لا تكرم الفساق من العلماء».

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 3، ص 712.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 593.

شيرازى، محمد، الوصول الى كفاية الاصول، ج 2، ص 97.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 200.

مقيس

ر.ك: فرع

مقيس عليه

ر.ك: اصل (قياس)

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 787
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست