responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 770

[1]إسراء (17)، آيه 23

2. حيدر، محمد صنقور على، المعجم الاصولى، ص (887-886).

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 113.

سبزوارى، عبدالاعلى، تهذيب الاصول، ص 106.

محمدى، ابوالحسن، مبانى استنباط حقوق اسلامى يا اصول فقه، ص 71.

مشكينى، على، تحرير المعالم، ص 88.

فيض، عليرضا، مبادى فقه و اصول، ص 242.

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 1، 2، ص 555.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 151.

شهيدثانى، زين الدين بن على، تمهيد القواعد، ج 1، ص 108.

ميرزاى قمى، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانين الاصول، ج 1، ص 169 و 182.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 498 و 501.

طباطبايى حكيم، محمد تقى، الاصول العامة للفقه المقارن، ص 317.

رشاد، محمد، اصول فقه، ص 134.

مفهوم موافق مساوات

ر.ك: مفهوم مساوات

مفهوم نفى و اثبات

ر.ك: مفهوم حصر و استثنا

مفهوم وصف

انتفاى سنخ حكم متعلق به موصوف با انتفاى وصف آن

مفهوم وصف، به معناى انتفاى طبيعى حكم موصوف در صورت انتفاى وصف آن است، مثل: «فى الغنم السائمة زكاة; گوسفند بيابان چر زكات دارد، كه مفهوم آن اين است كه: «در صورت علوفه خوار بودن گوسفند، زكات به آن تعلق نمى گيرد. درباره ثبوت يا عدم ثبوت مفهوم وصف سه ديدگاه وجود دارد:

1. وصف مطلقاً داراى مفهوم بوده و حجت است;

2. وصف مطلقا داراى مفهوم نبوده و حجت نيست;

[3]اگر از وصف عليت استفاده شود مفهوم دارد، وگرنه مفهوم ندارد

در اين كه منظور از «وصف» در مفهوم وصف كدام است، ميان اصولى ها اختلاف است; برخى از آنان مى گويند: منظور فقط وصف نحوى است كه تنها نعت را شامل مى شود، و برخى ديگر مى گويند: اعم از وصف نحوى و اصولى است; يعنى هر چيزى كه بر موضوع عارض شود و بتواند آن را قيد بزند، خواه در اصطلاح نحوى به آن نعت بگويند يا نگويند; بنابراين، وصف اصولى اعم از وصف نحوى است و شامل حال، تميز، اضافه و جار و مجرور نيز مى گردد.

نكته اول:

در ميان اصولى ها هم چنين اختلاف وجود دارد كه آيا وصف بايد معتمد بر موصوف باشد يا خير; مرحوم «آخوند خراسانى» مى گويد: فرقى نيست كه وصف معتمد بر موصوف باشد يا نباشد، و برخى مثل مرحوم «مظفر» معتقدند وصف بايد معتمد بر موصوف باشد، وگرنه در مفهوم لقب از آن بحث مى شود.

نكته دوم:

در صورتى كه وصف در جمله را معتمد بر موصوف بدانيم شرطش اين است كه وصف اخص مطلق از موصوف باشد تا فرض بقاى موضوع با انتفاى وصف صحت داشته باشد، مثل: «الانسان العادل»، و گرنه اگر صفت و موصوف با هم مساوى باشند، مثل: «الانسان المتعجب» و يا صفت اعم از موصوف باشد، مثل: «الانسان الماشى» در بحث مزبور قرار نمى گيرد. اما اگر وصف اعم من وجه باشد مثل «فى الغنم السائمه زكاة» كه بين «غنم» و «سائمه» عموم من وجه است و در قضيه فوق اشتراك پيدا مى كنند و در «غنم معلوفة ابل سائمه» از هم جدا مى گردند در اين كه آيا در بحث فوق مى گنجد يا نه، اختلاف است; برخى مى گويند اگر موضوع بدون وصف باقى باشد، مثل «غنم معلوفه»، در اين بحث قرار مى گيرد، ولى اگر موصوف بماند و موضوع از بين برود، مثل «ابل سائمه» جزء بحث نيست.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 244.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص (123-122).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 3، ص (326-313).

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص (264-253).

سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج 1، 2، ص (163-162).

سبزوارى، عبدالاعلى، تهذيب الاصول، ج 1، ص 114.

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 1، 2، ص 501.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 53.

شهيدثانى، زين الدين بن على، تمهيد القواعد، ص 110.

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 251.

مشكينى، على، تحرير المعالم، ص 93.

فيض، عليرضا، مبادى فقه و اصول، ص 245.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 433.

زحيلى، وهبه، الوجيز فى اصول الفقه، ص 171.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 127

مقاصد حاجى

ر.ك: مصالح حاجى

مقاصد ضرورى

ر.ك: مصالح ضرورى

مقاصد كمالى

ر.ك: مصالح تحسينى

مقام اجمال

موارد وجود شرايط و مقتضى براى اجمال گويى

مقام اجمال، مقابل مقام بيان مى باشد. در اين مقام، غرض گوينده به خاطر موقعيت و جايگاهى كه دارد (به اين تعلق

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 770
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست