responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 733

مستصحب مركب

مستصحب داراى اجزاء

مستصحب مركب، مقابل مستصحب بسيط بوده و عبارت است از مستصحبى (متيقن سابق) كه امرى غير بسيط بوده و از دو جزء يا بيشتر تركيب شده است، مانند: استصحاب تنجس آب قليلى كه به سبب ملاقات با نجس، متنجس شده و سپس در طهارت آن شك شده; كه مستصحب (تنجس يا انفعال آب) مركب از دو جزء است:


[1]ملاقات آب با نجاست; 2. كر نبودن آب

در اين كه آيا استصحاب در مستصحب مركب جارى مى شود يا نه، ميان اصوليون اختلاف است.

ايروانى، باقر، الحلقة الثالثة فى اسلوبها الثانى، ج 4، ص 245.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 2، ص 523.

انصارى، مرتضى بن محمد امين، فرائد الاصول، ج 2، ص 684.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 6، ص 83.

مستعملٌ فيه

معنا، بعد از استعمال لفظ در آن

به معنايى كه لفظ به آن اطلاق مى گردد مانند: استعمال لفظ «اسد» در حيوان مفترس مستعمل فيه گفته مى شود.

در كتاب «دروس فى علم الاصول» آمده است:

«فاستعمال اللفظ فى معناه يعنى ايجاد الشخص لفظا لكى يعد ذهن غيره للانتقال الى معناه و يسمى اللفظ (مستعملا) و المعنى (مستعملافيه) و ارادة المستعمل احضار المعنى فى ذهن السامع عن طريق اللفظ (ارادة استعمالية)»[1]

نكته اول:

يكى از شرايط استعمال، لزوم تغاير بين مستعمل و مستعمل فيه است[2]

نكته دوم:

در «استعمال لفظ در لفظ»، مستعملٌ فيه، معناى مثل، صنف و يا نوع لفظ است.


[1]صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 81

[2]صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 134

مستعمِلين

افراد استعمال كننده لفظ به قصد ايجاد معنا در ذهن مخاطب

مستعمِل، اسم فاعل و مصدر آن استعمال است، و به معناى به كارگيرنده و به كاربرنده مى باشد و در اصطلاح، كسى است كه لفظ را به قصد ايجاد معنا در ذهن مخاطب به كار مى برد، زيرا استعمال، به معناى به كار بردن لفظ و اراده معناى آن است.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 81.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 131.

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 1، ص 255.

مستفتى

مقلِّدِ درخواست كننده فتوا از مرجع تقليد

مستفتى، اسم فاعل باب استفعال و به معناى درخواست كننده فتوا است، و در اصطلاح، به معناى مقلدى است كه از مرجع تقليد (مفتى) درخواست فتوا مى نمايد.

به بيان ديگر، مستفتى، كسى است كه به واسطه نداشتن ملكه اجتهاد، تقليد از مجتهد جامع الشرايط بر او واجب شده است (چه اين كه عامى محض باشد و هيچ يك از علومى را كه در اجتهاد، به عنوان مقدمه معتبر است، دارا نباشد، يا اين كه برخى از اين علوم را فرا گرفته، اما هنوز به ملكه اجتهاد دست نيافته باشد) و نسبت به حكم مسئله اى از مسائل شرعى، از مرجع تقليد خود، در خواست فتوا مى نمايد.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 2، ص (1157-1156).

ابو زهره، محمد، اصول الفقه، ص 376.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 246.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 4، ص (248-247).

مستقلات عقلى

احكام قابل درك توسط عقل، بدون نياز به شرع

مستقلات عقلى، از انواع ملازمات عقلى و مقابل غير مستقلات عقلى بوده و عبارت است از يك سلسله احكام عقلى كه عقل به تنهايى و بدون كمك شرع آنها را درك مى كند، مانند: خوبى عدالت و زشتى ستم.

در مستقلات عقلى، براى رسيدن به حكم شرعى، يك قياس و استدلال منطقى به شكل زير تشكيل مى گردد:

أ) حكمى كه عقل به طور مستقل آن را درك مى كند «صغرى» قرار مى گيرد; براى مثال، «قبح كذب» حكمى است كه عقل مستقلا آن را درك مى كند;

ب) كبراى قياس چنين مى شود: «هر چه عقل به طور مستقل درك مى كند، شرع نيز به آن حكم مى كند»;

ج) نتيجه قياس اين مى شود كه: كذب در نزد شرع نيز قبيح و حرام است.

از آن جا كه صغراى قياس و كبراى آن از احكام عقل مى باشد، آن را مستقلات عقلى مى گويند.

نكته:

«شهيد صدر» بحث مستقلات عقلى را هم در ناحيه حكم عقل نظرى و هم حكم عقل عملى بررسى نموده است[1]

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 733
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست