responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 73

جناتى، محمد ابراهيم، ادوار اجتهاد، ص (31-30).

ميرزاى قمى، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانين الاصول، ج 2، ص 102.

اجتهاد در عصر ائمه(عليهم السلام)

كشف احكام شرعى از طريق اجتهاد توسط اصحاب امامان(عليهم السلام)

در اين كه اجتهاد، به معناى استخراج حكم از منابع معتبر شرعى، در زمان ائمه(عليهم السلام) وجود داشته است يا نه، ميان علما اختلاف است:

برخى بر اين اعتقادند كه اجتهاد به اين معنا در عصر ائمه(عليهم السلام)وجود نداشته و بعد از سپرى شدن زمان ائمه(عليهم السلام)پديد آمده است; اين در حالى است كه اهل سنت معتقدند اجتهاد حتى در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) موجود بوده است.

برخى ديگر معتقدند اجتهاد، به معناى استنباط حكم از منابع معتبر شرعى، در شكل بسيط و ابتدايى آن، در عصر ائمه(عليهم السلام) بوده است و آنها شيعيان هر منطقه را به فقيه آن منطقه ارجاع مى داده اند و اين امر به عنوان سيره در آن زمان ها رايج بوده است. رواياتى بر اين مطلب دلالت مى كند، از جمله:

1. «ابن ادريس» از «هشام بن سالم» نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام)فرمود:

«انما علينا ان نلقى اليكم الاصول و عليكم ان تفرعوا; بر ما است كه اصول احكام را بيان كنيم و بر شما است كه فروعات را از آن ها استنباط نماييد، و اين اصول را بر فروعات تطبيق دهيد»[1]

2. امام باقر(عليه السلام) به «ابان بن تغلب» فرمود: «اجلس في مسجد المدينة و افت الناس فانى احب ان يرى في شيعتى مثلك; در مجلس مدينه بنشين و فتوا بده، به درستى كه دوست دارم مانند تو در بين شيعيانم ديده شود»[2]

3. در «احتجاج» طبرسى از امام حسن عسكرى(عليه السلام)روايت شده است: «... فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً على هواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه...; بر عوام لازم است از فقهايى كه صيانت نفس دارند و مخالفت با هواى نفس مى كنند و مطيع امر خداوند هستند تقليد كنند»[3]


[1]حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 18، ص 41

[2]همان، ج 19، ص 317

[3]همان، ج 18، ص 94

سبحانى تبريزى، جعفر، الرسائل الاربع قواعد اصولية و فقهية، جزء 3، ص 110

فاضل قايينى نجفى، على، علم الاصول تاريخا و تطورا، ص 29 و (34-33).

بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احكامه، ص 32.

اجتهاد در عصر تابعين

چگونگى اجتهاد وميزان بهره گيرى از آن در زمان تابعان

پس از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قاريان و عالمان در برابر مسائل تازه اى قرار گرفتند كه مى بايست به آن ها پاسخى داده مى شد. برخى با ناديده گرفتن سفارش پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پيروى از عترت، تنها به كتاب خدا و سنت رسول الله(صلى الله عليه وآله) اكتفا كرده و در رويارويى با مسائل مستحدثه، به ناچار با عالمان ديگر مشورت نموده و با اتفاق نظر، حكمى را بيان مى كردند، و يا اين كه هر كدام از راه رأى و تفكر شخصى، حكمى را تشريع مى نمودند. در زمان تابعين با بيشتر شدن مسايل نوپيدا و منزوى شدن ائمه اطهار(عليهم السلام) زمينه اجتهاد به رأى بيش از پيش آماده گشت.

سبحانى تبريزى، جعفر، الرسائل الاربع قواعد اصولية و فقهية، ج 3، ص (105-103).

جناتى، محمد ابراهيم، ادوار اجتهاد، ص 154.

بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احكامه، ص 31.

اجتهاد در عصر صحابه

چگونگى اجتهاد و ميزان بهره گيرى از آن در زمان صحابه

پيش از هجرت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) زمينه پيدايش اجتهاد در مكه وجود نداشت، زيرا اصول احكام شرعى و قوانين كلى شريعت اسلام در مدينه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وحى شده بود. هر چند پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از آن كه از طرف خداوند به رسالت مبعوث گرديد، سيزده سال در مكه و سپس حدود ده سال در مدينه ماند و در طول اين مدت، آيات قرآن بر حضرت نازل مى شد، ولى بيشتر آيات نازل شده در مكه كه تقريباً دو سوم قرآن را شامل مى شود، بيان گر احكام الهى و فرايض دينى نبوده، بلكه شامل اصول اعتقادى، مانند دعوت به توحيد و ايمان به خدا و پيامبر و روز قيامت، بهشت، دوزخ، لزوم امامت و نيز وقايع و قصص عبرت انگيز انبيا و امت هاى گذشته مى باشد; اما آياتى كه در مدينه منوره بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شد، بيان گر اصول كلى احكام اجتهادى بوده كه شامل عبادات، عقود و ايقاعات، احوال شخصيه، مسائل مربوط به قضا، حكومت و غيره مى شود.

اگر اجتهاد را به معناى به كارگيرى همه توان در راه استنباط حكم از منابع شرعى بدانيم، هيچ گونه مانعى در به كارگيرى آن از جانب صحابه، در دوران حيات رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و بعد از وفات ايشان وجود نداشت و در مواردى نيز اجتهادهايى از صحابه نقل شده است، مانند موردى كه درباره تيمم بدل از غسل، بين عمر و عمار ياسر اختلاف به وجود آمده بود و هر يك اجتهاد خود را به كار گرفت. عمر بر اين اعتقاد بود كه در فرض عدم دست رسى جُنب به آب، نماز بر او واجب نيست و از اين رو، زمانى كه خود به اين مسئله مبتلا شد، نماز نخواند; ولى عمار ياسر معتقد بود تكليف به نماز در فرض مذكور براى جنب ثابت است، زيرا نماز در هيچ حالى از مكلف

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 73
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست