responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 674

مهجور نمى شود، ثانياً: ميان معناى اول و دوم در منقول مناسبت وجود دارد; بر خلاف مرتجل.


[1]صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 34

همان، ص (35-34).

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 62.

رشتى، حبيب الله بن محمد على، بدايع الافكار، ص (55-54).

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 228.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 91.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 40.

لفظ مركب

ر.ك: الفاظ مركب

لفظ مستعمل

ر.ك: الفاظ مستعمل

لفظ مشترك

لفظ وضع شده براى چند معنا به طور مستقل

لفظ مشترك، از اقسام الفاظ متعدد المعنى بوده و عبارت است از لفظ واحدى كه به طور جداگانه براى معانى متعدد جداگانه وضع شده است، مانند: لفظ «عين» كه يك بار براى طلا و بارهاى ديگر به صورت جداگانه براى نقره، چشم، چشمه و... وضع شده است.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 39.

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 26.

رشتى، حبيب الله بن محمد على، بدايع الافكار، ص 54.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 15.

حيدرى، على نقى، اصول الاستنباط، ص 67.

لفظ مشكّك

ر.ك: كلى مشكك

لفظ مشكل

لفظ غير روشن در دلالت بر معنا، ناشى از عامل درونى

لفظ مشكل، از اقسام الفاظ غير واضح بوده و به لفظى گفته مى شود كه دلالت آن بر معنا، به دليل عاملى كه در خود لفظ است، مخفى و پنهان مى باشد، به طورى كه معناى آن بدون تأويل و قرينه فهميده نمى شود.

سبب خفا در لفظ مشكل، مشترك بودن لفظ بين دو يا چند معنا است بى آن كه دلالت آن بر يكى از آن معناها راجح باشد، مانند: لفظ «قروء» در آيه شريفه: (وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء)1 كه مشترك بين «طهر» و «حيض» است.

نكته:

تفاوت لفظ خفى و مشكل، آن است كه عامل مخفى بودن معناى لفظ مشكل، در خود لفظ است، و مفهوم آن بدون كمك قراين خارجى روشن نمى شود، ولى عامل خفاى معناى لفظ خفى خارج از آن است.


[1]بقرة (2)، آيه 228

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 338.

لفظ مشهور

ر.ك: الفاظ مشهور

لفظ مطلق

ر.ك: مطلق

لفظ مفرد (مقابل جمع

لفظ دلالت كننده بر يك فرد از افراد طبيعت

لفظ مفرد، مقابل لفظ تثنيه و جمع بوده، و به لفظى گفته مى شود كه بر يك فرد از افراد طبيعت دلالت مى كند، مانند: «زيد»، «اسد رجل».

عالمان اصولى درباره اين كه آيا استعمال لفظ مفرد در بيش از يك معنا جايز است يا نه اختلاف كرده اند و مشهور معتقدند چنين استعمالى جايز نيست.

نيز ر.ك: استعمال لفظ در معانى متعدد.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 41.

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 40.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص 211.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 151.

لفظ مفرد (مقابل مركب)

ر.ك: الفاظ مفرد

لفظ منقول

لفظ نقل شده از يك معنا به معنايى متناسب با اوّلى، با متروك شدن معناى اوّل

لفظ منقول، از اقسام لفظ متعدد المعنى بوده، و به لفظى گفته مى شود كه در معنايى وضع شده و سپس از آن معنا به سبب مناسبتى به معناى ديگر نقل شده است; به خلاف لفظ مرتجل كه بدون مناسبت به معناى ديگر نقل مى شود، مانند: لفظ «صلات» كه در لغت به معناى دعا است، سپس در زبان شارع به معناى عبادت خاصى به كار رفته است.

و مانند لفظ «حج» كه در آغاز براى «مطلق قصد كردن» وضع شده، سپس به «قصد رفتن به مكه مكرمه و انجام اعمال مخصوص آن»، نقل معنا يافته است.

نكته:

در تعريف لفظ منقول، همانند لفظ مرتجل، اختلاف است.

نيز ر.ك: لفظ مرتجل.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص (63-62).

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 674
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست