responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 668

كلى متواطى

كلّى صادق بر همه مصاديق به طور يكسان

كلى متواطى، مقابل كلى مشكك است.

«تواطى» در لغت، به معناى توافق و تساوى آمده و در اصطلاح، در همان معناى لغوى به كار رفته و به معناى لفظى است كه مفهوم آن بر تمام افراد خود، به طور يكسان و مساوى دلالت مى كند، مانند: لفظ انسان.


[1]صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 34

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 227.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 11.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 59.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 61.

كلى مشكك

كلّى صادق بر مصاديق به شدت و ضعف

كلى مشكك، مقابل كلى متواطى بوده و به لفظى گفته مى شود كه افراد مفهوم آن از لحاظ صدق مفهوم بر آنها تفاوت دارند; براى مثال، سفيدى برف بيشتر از سفيدى كاغذ است، و يا وجود داراى شدت و ضعف بوده و تشكيك مى پذيرد.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 59.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 60.

صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 304.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 227.

كنايه

ذكر لازم و اراده ملزوم

كنايه، از احوال لفظ و مقابل مجاز بوده و عبارت است از ذكر لازم آوردن معناى حقيقى و اراده ملزوم آن معناى كنايى; بنابراين، در جايى كه معناى حقيقى لفظ، لازمه معناى ديگرى (ملزوم) است، اگر معناى حقيقى آورده شده و ملزوم آن اراده گردد، به آن كنايه گفته مى شود، مانند اين كه گفته شود: «زيد كثير الرماد»; يعنى خاكستر خانه زيد زياد است و زياد بودن خاكستر خانه، لازمه مهمان نوازى و جود و سخاوت او است. در اين مثال، كثير الرماد، معناى كنايى سخاوت است.

در كتاب «اصول الفقه الاسلامى» آمده است:

«تعريف الكناية: الكناية هى لفظ استتر المراد منه فى نفسه فلا يفهم الا بقرينة سواء أكان المراد معنى حقيقية ام معنى مجازيا... فالكناية عند الاصوليين اعم منها عند علماء البيان لانها تشمل الحقيقة و اما عند علماء البيان فالكناية تقابل المجاز و هى عندهم لفظ يقصد بمعناه الموضوع له معنى ثان ملزوم له مثل قولهم: «فلان طويل النجاد»، يقصد به طول القامة فطول القامة ملزوم لطول النجاد»[1]

نكته اول:

فرق كنايه و مجاز آن است كه در كنايه، معناى موضوع له و معناى كنايى هر دو اراده مى شود هر چند به كمك قرينه و شنونده از معناى موضوع له به معناى كنايى منتقل مى شود، اما در مجاز، معناى موضوع له اراده نمى شود، زيرا مجاز، استعمال در غير موضوع له است و با اراده معناى موضوع له منافات دارد.

بعضى از كتاب هاى اصولى، معناى كنايه در نزد اصوليان را با معناى كنايه در نزد عالمان علم متفاوت دانسته و كنايه اصولى را، اعم از كنايه در علم بيان گرفته اند.


[1]زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 309

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 4، ص 58.

عبدالبر، محمد زكى، تقنين اصول الفقه، ص 143.

گفتار معصوم

ر.ك: سنت قولى

«ل»

لام استغراق

كلمه دلالت كننده بر شمول حكم نسبت به تمام افراد مدخول آن

«الف و لام استغراق» از اقسام «ال» است كه بر شمول حكم بر تمام افراد مدخول خود دلالت مى كند، مانند: «جمع الامير الصاغة: پادشاه، تمام زرگرها را در يك محل جمع نمود»، كه «ال» در «الصاغة» براى استغراق است.

نكته:

«ال» يا براى افاده جنس است يا استغراق و يا عهد و در صورتى كه براى جنس باشد، افاده اطلاق مى كند.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 356.

حكيم، محسن، حقايق الاصول، ج 1، ص 480.

مؤمن، محمد، تسديد الاصول، ج 1، ص 543.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 78.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 249.

سبحانى تبريزى، جعفر، المحصول فى علم الاصول، ج 2، ص 435.

مغنيه، محمد جواد، علم اصول الفقه فى ثوبه الجديد، ص 163.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 356.

لحاظ آلى

لحاظ معنا به گونه وصفى يا اضافه به غير

برخى از اصوليون براين باورند كه معناى حرفى واسمى در مراحل سه گانه وضع، موضوع له و استعمال يكسانند و تفاوت آن ها به شرط وضع برمى گردد و آن شرط اين است در معناى اسمى، معنا مستقلا

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 668
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست