responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 645

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 268.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 1، ص (84-83).

قطع وصفى موضوعى

ر.ك: قطع موضوعى وصفى

قلب

استفاده از «اصل» و «علت» موجود در يك قياس براى اثبات حكمى مخالف حكم اصل

قلب، از مبطلات علت در قياس بوده و به معناى اثبات حكمى مخالف با حكم اصل توسط معترض و با استفاده از ربط دادن آن به همان «علت» و همان «اصل» موجود در قياس مستدل مى باشد.

توضيح:

گاهى مستدل با تشكيل دادن قياسى، حكمى را بر موضوعى اثبات مى كند، ولى معترض در مقام اعتراض بر مستدل و نشان دادن خطاى او در صدد برمى آيد كه حكمى مخالف با حكم اصل را با استفاده از همان علت و اصلى كه مستدل در قياس خود به آنها تمسك نموده، اثبات كند; براى مثال، «حنفى» در مقام استدلال بر اين كه روزه، در اعتكاف شرط است، مى گويد: اعتكاف يعنى ماندن و توقف كردن (لبث) مخصوص; بنابراين صرف ماندن در جايى عبادت محسوب نمى شود. پس ماندن در عَرَفه، اعتكاف محسوب نمى شود، زيرا بايد همراه اعتكاف، روزه نيز باشد; به بيان ديگر، روزه شرط صحت اعتكاف است. اما «شافعى» در مقام اعتراض مى گويد: اعتكاف يعنى ماندن خاص (لبث خاص)، پس در آن، روزه شرط نيست، مانند وقوف در عرفه كه در آن روزه شرط نيست; با اين حال، به ماندن در زمان خاصى، مانند وقوف در عرفه، اعتكاف مى گويند; يعنى درنگ مخصوص بر آن صادق است.

در اين مثال، «حنفى» مستدل و «شافعى» معترض شمرده مى شود و قياس «حنفى» كه مى گويد: «روزه شرط صحت اعتكاف است» دليل اثبات مدعاى اوست. علت در اين قياس اين است كه: «اعتكاف، ماندن و توقف خاصى است». و اصل در قياس وى «وقوف در عرفه» است. در قياس «شافعى» علت و اصل با قياس «حنفى» يكى است، اما حكم آن، يعنى عدم اشتراط روزه در صحت اعتكاف، مخالف حكم «حنفى» است.

بسيارى از اصولى هاى اهل سنت هم چون «بيضاوى» قلب را مبطل عليت مى دانند; به اين بيان كه قلب باعث تضعيف دليل مستدل مى گردد، زيرا يك دليل نمى تواند هم دليل اثبات يك حكم و هم دليل اثبات خلاف آن حكم باشد.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 4، ص (141-138).

باجى، سليمان بن خلف، احكام الفصول فى احكام الاصول، ص 594.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 5، ص 263.

آمدى، على بن محمد، الإحكام فى اصول الأحكام، ج 1، 2، ص 352.

عبدالبر، محمد زكى، تقنين اصول الفقه، ص 84.

قلب القلب

ابطال «قلب» مبطل علت در قياس فقهى از طريق اقامه «قلب» ديگر

قلب القلب، به معناى قلبى است كه از سوى مستدل متوجه قلب معترض مى گردد.

توضيح:

گاهى مستدل از راه قياس، مطلبى را اثبات مى نمايد، اما معترض در مقام اشكال به مستدل، از طريق قلب، حكمى مخالف حكم مستدل را اثبات نموده و او را محكوم مى نمايد، حال اگر مستدل نيز در مقام جواب به معترض، از طريق قلب، اعتراض او را پاسخ دهد كه لازمه قلب معترض، با حكم مستدل منافات ندارد به اين عمل «قلب القلب» مى گويند، زيرا در حقيقت، اصل قياس را از قلب محفوظ مى دارد.

نكته:

در حقيقت، قلب همان معارضه است، با دو تفاوت:

1. در قلب، زيادت در علت جايز نيست، به خلاف معارضات ديگر;

2. در قلب، منع وجود علت در فرع و اصل جايز نيست[1]

نيز ر.ك: معارضه.

1. فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 5، ص (266-265).

باجى، سليمان بن خلف، احكام الفصول فى احكام الاصول، ص 597.

قلب تسويه

ابطال «علّت» در قياس از طريق تسويه بين دو حكم «اصل»

قلب تسويه، در قياسى مطرح مى گردد كه «اصل» در آن داراى دو حكم است، ولى مستدل و معترض در نفى يكى از اين دو حكم از فرع (مثلا حكم اول) اتفاق و در مورد اثبات حكم ديگر (مثلا حكم دوم) اختلاف دارند. در چنين قياسى، مستدل قصد دارد به كمك قياس، حكم دوم اصل را براى فرع ثابت نمايد، ولى معترض براى باطل نمودن سخن او از اين طريق وارد مى شود كه اگر حكم دوم براى فرع ثابت باشد، بايد حكم اول نيز براى فرع ثابت باشد و شما قبول داريد كه حكم اول براى فرع ثابت نيست پس لازمه آن اين است كه حكم دوم نيز براى فرع ثابت نباشد.

به چنين روشى براى ابطال قياس مستدل، قلب تسويه يا قلب مساوات گفته مى شود; براى مثال، در اين كه طلاق شخص

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 645
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست