كه از
منتزعات عقلى
و احكام عقلى
است; يعنى عقل
است كه اين
معانى را درك
مى كند; عده اى
معتقدند صحت و
فساد مجعول
اند يا به جعل
استقلالى تشريعى
و يا به جعل
تبعى و اين
جعل به عالم
اعتبار و
تشريع مربوط
است; از اين
رو، همان گونه
كه زوجيت و
ملكيت در عالم
اعتبار و
تشريع جعل گرديده
است، صحت و
فساد هم مجعول
مى باشد.
برخى ديگر
جعل صحت و
فساد را معقول
نمى دانند،
زيرا عقل اين
امور را
انتزاع مى
كند; از اين رو،
اگر در خارج،
«مأتى به» با
«مأموربه»
مطابق بود،
عقل انتزاع
صحت، وگرنه
انتزاع فساد مى
كند.
بعضى ديگر
مانند «ابن
حاجب» ميان
عبادات و معاملات
تفصيل داده و
بخشى را عقلى
و بخش ديگر را احكام
وضعى دانسته
اند.
نكته اول:
صحت و فساد
دو امر اضافى
مى باشد; يعنى
ممكن است يك
عمل به لحاظى
صحيح و به
لحاظ ديگر غير
صحيح باشد،
مثل: نماز با
تيمم براى
«واجد الماء» و
«فاقد الماء»
كه نماز اولى
فاسد و نماز دومى
صحيح است.
در كتاب
«كفاية
الاصول» آمده
است:
«ان
الصحة و
الفساد أمران
اضافيان،
فيختلف شى ء
واحد صحةً و
فساداً بحسب
الحالات،
فيكون تاماً
بحسب حالة و
فاسداً بحسب
اخرى»[1]
نكته دوم:
در برخى از
علوم براى صحت
و فساد معنايى
خاص ارايه شده
است; براى
مثال، در فقه،
عبادت صحيح به
عبادتى گفته
مى شود كه اعاده
و قضا ندارد و
معامله صحيح
به معامله اى
گفته مى شود
كه اثر مطلوب
بر آن مترتب
مى شود; براى
مثال، بيع
صحيح، بيعى
است كه بايع
را مالك ثمن،
و مشترى را
مالك مثمن مى
كند.
در علم كلام
مى گويند:
صحيح، عملى
است كه موافق
شريعت باشد، و
نيز در علم
طب، صحت را به
معناى اعتدال
در مزاج به
كار مى برند و
فاسد در مقابل
اين معانى است.
مرحوم
«آخوند
خراسانى» صحت
را نزد ارباب
اين علوم به
معناى
تماميت، و
فساد را به
معناى نقصان
مى داند و
معتقد است اين
اختلاف
تعبيرات، به
لحاظ آن آثار
و اغراضى است
كه در هر علمى
مورد نظر مى
باشد[2]
نكته سوم:
درباره نوع
تقابل ميان
صحت و فساد،
بين اصوليون
اختلاف است;
برخى چون
مرحوم «آخوند
خراسانى»
تقابل اين دو
را تقابل عدم
و ملكه دانسته
اند، ولى برخى
ديگر همانند
مرحوم «امام
خمينى» بعيد
نمى دانند كه
تقابل بين آنها
تقابل ضدين
باشد[3]
[1]آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 39
2 و
3. فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 7، ص (216-206).
همان، ج 2، ص
(110-99).
موسوى
بجنوردى،
محمد، مقالات
اصولى، ص 121.
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
1، ص 137.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص 85.
شيرازى،
محمد،
الاصول، ج 1، ص 66.
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
فى اصول الفقه،
ج 2، 1، ص (40-38).
صحيح
اقتضايى
تمام بودن
در مرحله
اقتضا و شأنيت
تأثير
صحيح
اقتضايى، كه
مقابل صحيح
فعلى مى باشد،
به اين معنا
است كه شيئى در
مرحله اقتضا و
شأنيت، تأثير
تام و كامل
داشته باشد;
يعنى صحيح،
فعلا در خارج
وجود ندارد، ولى
شأنيت دارد كه
به صورت «تام
الاجزاء و الشرايط»
در خارج تحقق
پيدا كند و
اثرى را كه بر
آن مترتب است
به ظهور
برساند. در
مقابل آن،
فساد اقتضايى
به معناى تمام
نبودن در مرحله
اقتضا و شأنيت
تأثير است.
عراقى،
ضياء الدين،
نهاية
الافكار، ج 1،
2، ص 75.
صحيح
شخصى
فعل صادر
شده از مكلّف
عالِم قادرِ
مختار، با تمام
اجزا و شرايط
صحيح شخصى،
مقابل صحيح
نوعى بوده و
به عبادت يا
معامله صحيحى
گفته مى شود.
كه همه اجزا و
شرايط را دارا
باشد و از جانب
مكلف عالم،
قادر و مختار
انجام شود; از
اين رو، صحيح
شخصى، يك فرد
بيشتر ندارد و
بقيه افراد
عبادت يا
معامله، بدل
آن محسوب
گرديده و
مصداق حقيقى
عبادت يا
معامله نمى
باشد، بلكه
اطلاق اسم
عبادت خاص يا
معامله خاص بر
آنها، از باب
مجاز و توسعه
است. بنابراين
اطلاق صحيح
شخصى بر نماز
غريق، از باب
مجاز است.
عراقى،
ضياء الدين،
نهاية
الافكار، ج 1،
2، ص 80.
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، مطارح
الانظار، ص 6.
صحيح
فعلى
فعل محقّق
داراى تمام
اجزا و شرايط
صحيح فعلى،
مقابل صحيح اقتضايى
است و به
عبادت يا
معامله صحيحى
گفته مى شود
كه بالفعل
تمام اجزا و
شرايط را دارد
و به بيان
ديگر، عنوان
صحيح از
انطباق
«مأموربه» بر
«مأتى به» در
خارج، انتزاع
شده باشد;
يعنى مكلف
همان چيزى را
كه مولا از او
خواسته، به
طور تمام و
كمال انجام
دهد.
خويى، ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
1، ص 137.