responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 533

انتظار دارد، به عنوان تفسير صحت عبادت قرار داده است. در علم كلام نيز صحت به معناى تماميت است، اما از تماميت، يك اثر خاص متناسب با علم كلام مورد نظر است و آن تماميت عمل در موافقت آن با شريعت و در نتيجه، استحقاق مثوبت است. هم چنين طبيب هم، صحت را به معناى تماميت مى داند و تماميت جسم از نظر طب و طبيب، به اعتبار سلامت جسم و اعتدال مزاج است.

البته مرحوم «آخوند» اعتقاد دارد صحت به معناى تماميت و فساد، دو امر اضافى مى باشد و ممكن است يك عمل به لحاظى صحيح و به لحاظ ديگرى غير صحيح باشد; براى مثال، نماز با تيمم براى كسى كه آب در اختيار دارد، فاسد، و براى كسى كه آب در اختيار ندارد صحيح است. هم چنين نماز چهار ركعتى براى مسافر، باطل و فاسد و براى حاضر، صحيح و تام است.

برخى به مرحوم «آخوند» اشكال كرده اند كه ايشان صحت و تماميت را با هم مترادف قرار داده، در حالى كه اين امر درست نيست، زيرا اولا تقابل تماميت و نقصان، تقابل عدم و ملكه است; ناقص به موجودى گفته مى شود كه شأنيت تام بودن را دارد، ولى بالفعل ناقص و غير تام است و در تقابل عدم و ملكه، يكى وجودى و ديگرى عدمى است، اما تقابل در باب صحت و فساد، تقابل تضاد، يعنى تقابل ميان دو امر وجودى است.

و ثانياً در عرف و استعمال هاى عرفى اين گونه نيست كه هر جا كلمه تام به كار رود كلمه صحيح هم به كار رود و هر جا كلمه فاسد به كار رود، كلمه ناقص هم به كار رود، در حالى كه لازمه ترادف اين است كه هر كدام از اينها بتواند به جاى ديگرى به كار رود.

براى مثال، به انسانى كه چشم ندارد مى توان گفت «انسان ناقص»، اما به كار بردن «انسان فاسد» در حق وى صحيح نيست; پس، صحت به معناى تماميت نمى آيد، بلكه صحت يك معنا، و تماميت معناى ديگرى دارد. صحت به معناى اين است كه غرض و هدفى كه حصول آن از شى ء خاص انتظار مى رود، بر آن مترتب گردد. ميوه صحيح، ميوه اى است كه غرضى كه از آن مورد انتظار است حاصل گردد. بنابراين، صحت و فساد مربوط به وجود و عدم ويژگى ها و جهات مطلوب در يك شى ء است[1]

عده اى معتقدند صحت در لغت، گاهى مقابل بيمارى به كار مى رود، مانند: صحيح (تندرست) و سقيم (بيمار) كه رابطه آن دو، تضاد است، و گاهى در مقابل عيب به كار مى رود، مثل: صحيح و معيب كه رابطه آن دو، عدم و ملكه است.

صحت در عبادات گاهى به مطابقت مأتى به با مأموربه، و گاهى به آن چه كه موجب سقوط اعاده و قضا است، تعريف شده، ولى در معاملات، به معناى ترتب اثر مطلوب آمده است[2]


[1]فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 2، ص 99

[2]سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج 2،1، ص 38

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 57.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص 148.

همان، ج 3، ص (201-189).

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 96.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 39.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 319.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 1، ص 68.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول (المحشى)، ج 2، ص 222.

حيدر، محمد صنقور على، المعجم الاصولى، ص (696-693).

صحت استثن

يكى از علايم حقيقى بودن استعمال لفظ در يك معنا

صحت استثنا، از علايم حقيقت بوده و به اين معنا است كه صحتِ خارج كردن برخى از افراد يك مفهوم از حكم متعلق به آن از راه استثنا، بر فراگيرى و شمول وضعى آن معنا دلالت مى كند; براى مثال، جمع محلّى به لام بر عموم دلالت دارد، چون استثنا از اين جمع صحيح است. صحت استثنا دليل بر اين است كه دلالت جمع محلّى به لام بر عموم دلالت حقيقى است، مانند: «جائنى الرجال اِلاّ زيد».

اصفهانى، محمد حسين، الفصول الغروية فى الاصول الفقهية، ص 39.

رشاد، محمد، اصول فقه، ص 19.

صحت استعمال

بحث از عوامل صحت استعمال لفظ در معناى خاص

صحت استعمال، به معناى پسنديدگى كاربرد لفظى براى رساندن معنايى در نزد عرف است; به اين بيان كه اهل عرف در مقام بيان مراد خود، ترجيح مى دهند الفاظ خاصى را براى بيان معانى خاص به كار ببرند، به طورى كه غلط هم نباشد.

صحت استعمال به عواملى بستگى دارد:

1. وضع واضع;

2. مناسبت ميان مستعمل فيه و موضوع له;

3. پسند ذوق سليم و طبع اهل عرف;

[4]اتحاد ذاتى ميان لفظ و معنا

توضيح:

أ) وضع واضع در جايى عامل صحت استعمال مى شود كه استعمال حقيقى باشد و به وسيله وضع لفظ براى معناى خاص، به گونه اى اتحاد قراردادى بين لفظ و معنا به وجود آيد كه موجب صحت استعمال شود[1]

ب) مناسبت ميان «مستعمل فيه» و «موضوع له» هنگام استعمال مجازى، عامل صحت استعمال است. درباره معناى

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 533
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست