responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 471

«طباق» يعنى: جمع ميان دو ضد، مانند: «السواد و البياض (سياهى و سفيدى) و الليل و النهار (شب و روز)».

«جناس» يعنى: دو كلمه كه در لفظ يكسان بوده ولى در معنا اختلاف دارند، مثل: كلمه «ساعة» در آيه: (وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يُقْسِمُ الُْمجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَة)1 كه اولى به معناى «قيامت» و دومى به معناى «زمانى كوتاه» است.

«مقابله» يعنى: آوردن چند معنا و سپس آوردن مقابل آن معانى به ترتيب، مثل قول شاعر:

ما احسن الدين و الدنيا اذا اجتمعا - و اقبح الكفر و الإفلاس بالرجل.

«ترصيع» يعنى: آوردن الفاظى كه وزن هاى يكسان دارند و آخر آنها نيز مثل هم است، مانند: «ايابهم» و «حسابهم» در آيه: (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ)[2]


[1]روم (30)، آيه 56

[2]غاشية (88)، آيه 27

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 306.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص (335-334).

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 70.

دواعى مجاز

انگيزه هاى استعمالات مجازى

دواعى مجاز، فوايدى است كه در نزد اهل لغت بر استعمال مجازى مترتب مى شود و آنان را وادار مى سازد لفظ را در معناى غير حقيقى آن استعمال نمايند.

توضيح:

اصل در استعمال، استعمال حقيقى است و مجاز خلاف اصل مى باشد و عدول از اصل به خلاف اصل، دليل لازم دارد و دليل آن، فوايدى است كه يا لفظى است و يا معنوى. توضيح هر كدام در جاى خود آمده است.

نيز ر.ك: دواعى لفظى مجاز; دواعى معنوى مجاز.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 306.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص (71-70).

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص (335-334).

دواعى معنوى مجاز

انگيزه هاى معنايى در استعمالات مجازى

دواعى معنوى مجاز، مقابل دواعى لفظى مجاز بوده و عبارت است از فوايد معنايى كه سبب استعمال معناى مجازى به جاى معناى حقيقى مى گردد; به بيان ديگر، فوايد غير لفظى اى كه به خاطر آنها درباره چيزى مجاز گويى مى شود، مانند: قصد تعظيم، تحقير، ترغيب، تشويق و ايجاد نفرت كه تمام اينها سبب مى شود معناى مجازى بر حقيقى اولويت داده شود، مثل اين كه براى تعظيم شخص عالمى به او، «ابوعلى سينا» گفته شود يا به منظور تحقير وى، به او «ابوجهل» گفته شود، يا براى ترغيب نسبت به چيزى، بگويند اين «آب حيات» است، يا براى پرهيز دادن از چيزى گفته شود آن «سَمّ» است.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 306.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 1، ص 335.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 71.

دواعى نهى

انگيزه هاى انشاى نهى توسط ناهى

داعى يا انگيزه، عاملى است كه انسان را به انجام عمل يا ترك آن فرا مى خواند. دواعى نهى، هم چون دواعى امر، متفاوت مى باشد: گاهى داعى نهى، زجر از فعل يا ترك آن است، مثل اين كه مولا بگويد: «لا تشرب الخمر» كه داعى آن، ترك فعل شرب خمر است و گاهى داعى نهى، بيان قلّت ثواب است، مثل: نهى تنزيهى «لا تصلّ فى الحمام» كه بر كمى ثواب نماز در حمام دلالت مى كند، و گاهى ارشاد به مانعيت شىء است، مثل: نهى از پوشيدن پوستين تهيه شده از پوست حيوان مرده در نماز، و دواعى ديگر.

نكته:

داعى، به شخص آمر و ناهى بستگى دارد; يعنى آمر و ناهى بر اساس انگيزه اى كه دارد، امر يا نهى مى كند و مكلف در اين جا دخالتى ندارد و تنها بايد انگيزه مولا را دريابد و با توجه به آن به امتثال بپردازد.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 269.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 324.

دوران

يكى از طرق كشف علت حكم شرعى در قياس فقهى

دَوَران، يكى از مسالك علت - طرق كشف علت در قياس - بوده و به معناى ملازمه ميان حكم شرعى و وصف در وجود و عدم است; يعنى هر جا وصف موجود باشد، آن حكم شرعى نيز موجود مى شود و هر گاه آن وصف از بين برود، آن حكم هم از بين مى رود. هر گاه وصفى داراى اين ويژگى باشد، كشف مى شود كه آن وصف، علت براى حكم شرعى است; براى مثال، وصف «اسكار» نسبت به حرمت خمر، دوران دارد، زيرا آب انگور تا زمانى كه مستى نياورد، حرمت ندارد و هرگاه مستى آورد، حرام نيز هست.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 471
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست