responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 461

شىء» كه دلالت مفهومى آن اين است كه «اذا لم يبلغ كراً يتنجس».

در اين كه مفهوم، صفت دلالت است يا صفت مدلول، اختلاف وجود دارد; بعضى همانند مرحوم «بروجردى» آن را صفت مدلول و برخى ديگر صفت دلالت مى دانند. برخى نيز آن را امر نسبى به شمار مى آورند.

نكته:

در حجيت دلالت مفهومى اختلاف وجود دارد.

نيز ر.ك: مفاهيم.

بروجردى، حسين، نهاية الاصول، ج 1، ص 290.

حسن، خليفه بابكر، مناهج الاصوليين، ص 124.

خمينى، روح الله، مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 2، ص 178.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 144.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 324.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 414.

ميرزاى قمى، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانين الاصول، ج 1، ص 304.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص (112-111).

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 1، ص 361.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 20.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 4، ص 394.

دلالت منطوقى

دلالت لفظ بر معناى مستقيم آن

دلالت منطوقى، از اقسام دلالت لفظى و مقابل دلالت مفهومى بوده و عبارت است از دلالت لفظ و كلام بر مدلول مستقيم خود، مانند جمله: «اذا بلغ الماء قدر كر لاينجسه شىء» كه منطوق آن، عدم تنجس آب كر هنگام برخورد با نجاست است.

نكته:

در اين كه دلالت منطوقى شامل دلالت مطابقى است، اختلاف وجود ندارد، اگر چه در شمول آن بر دلالت تضمنى اختلاف است.

ولى در اين كه آيا منطوق، صفت دلالت است يا مدلول، اختلاف وجود دارد; برخى هم چون مرحوم «بروجردى» و نيز «آمدى جوينى» از اهل سنت، منطوق را از صفات مدلول مى دانند و به همين علت اتصاف دلالت به منطوق در نزد ايشان بالعرض است.

برخى ديگر، مانند «ابن حاجب» معتقدند منطوق از نوع دلالت است و به همين دليل در تعريف گفته اند:

«مادل عليه اللفظ فى محل النطق..... سواء ذكر الحكم و نطق به ام لا».

برخى ديگر بر اين باورند كه اتصاف دلالت يا اتصاف مدلول به منطوق يا مفهوم، به حسب اعتبار است و از اين رو، يك امر اضافى است.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 93.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 111.

خمينى، روح الله، مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 2، ص 178.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 144.

بروجردى، حسين، نهاية الاصول، ص 292.

سبزوارى، عبدالاعلى، تهذيب الاصول، ج 1، ص 105 و 117.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 4، ص (394-393).

دلالت منطوقى صريح

ر.ك: دلالت صريحى

دلالت منطوقى غير صريح

ر.ك: دلالت سياقى

دلالت نفسى

ر.ك: دلالت تصديقى

دلالت نهى ارشادى بر فساد

بحث از مدلول نهى ارشادى در عبادات و معاملات

دلالت نهى ارشادى بر فساد، مقابل دلالت نهى مولوى بر فساد بوده و در مواردى است كه نهى ارشادى مولا به عبادت يا معامله اى تعلق گيرد، كه در اين صورت، بحث مى شود كه آيا اين نهى بر فساد دلالت مى كند يا نه.

اصوليون اعتقاد دارند نهى در اين مورد بر فساد دلالت مى كند، زيرا نهى ارشادى، بر نبودن شرط يا جزء و يا وجود مانع در عبادت يا معامله دلالت دارد،

مثل اين كه مولا بگويد: «لاتصلّ بغير سورة» و يا بگويد: «دعى الصلاة ايام أقرائك» و يا بگويد: «لاتبع بيع الغرر»، كه بر جزء بودن سوره و شرط بودن طهارت در نماز و نيز مانع بودن غرر در بيع دلالت مى نمايند و از اين رو، بر فساد نماز بدون سوره و طهارت و بطلان بيع غررى نيز دلالت دارد.

در كتاب «تحرير العالم» آمده است:

«و اما النهى الارشادى فلا اشكال فى دلالته على فساد المنهى عنه فى العبادات و المعاملات و غيرهما، فانه اذا قال: لاتصلّ بغير سورة، او لا تصل بغير وضوء او لا تكلم فى صلوتك او لا تستدبر بالذبيحة القبله، فالغرض: الارشاد الى وجود نقص فى العمل من حيث الجزء او الشرط او وجود مانع فيه مفسدة و هذا معنى الدلالة على الفساد»[1]

نكته:

گاهى نهى ارشادى، به كمى ثواب عمل ارشاد دارد نه به فساد آن، مثل: «لا صلاة لجار المسجد الا فى المسجد».


[1]مشكينى، على، تحرير المعالم، ص 87

عراقى، ضياء الدين، نهاية الافكار، ج 1، ص 457.

طباطبايى قمى، تقى، آراؤنا فى اصول الفقه، ج 1، ص (286-285).

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 2، ص 334.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 461
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست