حكم نمود،
قبيح است; به
بيان ديگر،
تنها مناط حسن
و قبح افعال،
حكم شارع است
و صرف نظر از
آن، مناط
ديگرى براى
حسن و قبح
وجود ندارد;
پس اعمال
ذاتاً نه خوب
و نه بد مى
باشند، بلكه
خوبى و بدى
آنها به نظر
شارع بستگى
دارد; «الحسن
ما حسّنه
الشارع والقبيح
ما قبّحه
الشارع».
در اين
نظريه، حسن و
قبح تابع
اعتبار شارع
است، پس اگر
شارع قضيه اى
را به گونه اى
ديگر اعتبار
كند، يعنى آن
چه را كه تا به
حال حسن و
نيكو مى دانست،
از امروز به
بعد تقبيح
نمايد، چيزى
كه تا ديروز
نيكو بود از
امروز قبيح مى
شود و اگر كارى
را كه شارع تا
كنون قبيح مى
دانست، از
امروز نيكو
شمارد، آن كار
حسن مى شود.
اشاعره
منكر حسن و
قبح عقلى
افعال بوده و
معتقدند حسن و
قبح افعال
تابع اعتبار
شرع است.
عدليه
(معتزله و
اماميه)
معتقدند برخى
افعال با قطع
نظر از حكم
شارع، در نظر
عقل، حسن مى
باشد (به صورت
علّت تامه يا
مقتضى)،
مانند: عدالت
و علم، و برخى
ديگر قبيح مى
باشد، مانند:
ظلم و جهل، و
تعدادى ديگر
نه حسن است و
نه قبيح،
مانند: راه
رفتن و آب
خوردن.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 209.
حيدر، محمد
صنقور على،
المعجم
الاصولى، ص 513.
حسن و قبح
عادى
ر.ك: حسن و
قبح عرفى
حسن و
قبح عرضى
حُسن يا قبح
عارض بر فعل
داراى مقتضىِ
خلاف آن
حسن و قبح
عرضى، مقابل
حسن و قبح
ذاتى و به معناى
حسن و قبح در
افعالى است كه
اقتضاى حسن و
يا قبح را
دارند، ولى بر
اثر عارض شدن
موانعى، فعل
حسن به فعل
قبيح و فعل
قبيح به فعل
حسن تبديل مى
شود، مانند
عنوان صدق كه
در جاى خود داراى
حُسن است، ولى
گاهى در صورتى
كه موجب آشوب
و فساد شود
قبيح مى گردد.
و نيز مانند
عنوان كذب كه
قبيح است، اما
گاهى بر اثر عوارضى،
مانند نجات
جان مؤمن، حسن
پيدا مى كند.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 220.
جناتى،
محمد
ابراهيم،
منابع اجتهاد
(از ديدگاه
مذاهب
اسلامى)، ص 233.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 499.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 2، ص (63-62).
حسن و
قبح عرفى
حُسن يا قبح
يك فعل به
اعتبار
ملاكات عرفى
حسن و قبح
عرفى، به حسن
و قبح ناشى از
عادت ها و آداب
و رسوم رايج
در ميان مردم
گفته مى شود،
مانند: احترام
گذاشتن به
ميهمان و
پذيرايى كردن
از او و بر
خاستن در
برابر كسى كه
به مجلس وارد
مى شود.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 219.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 2، ص 58.
حسن و
قبح عقلى
حُسن يا قبح
يك فعل به
اعتبار حكم
عقل
حسن و قبح
عقلى مقابل
حسن و قبح
شرعى بوده و
به اين معنا
است كه عقل به
طور مستقل و
بدون كمك شارع،
حسن و قبح (خوبى
و بدى) افعال
را درك مى
كند، مانند:
درك خوبى و
بدى عدالت و
ظلم.
اين مسئله
كه آيا مدرك
حسن و قبح
افعال، عقل عملى
است يا عقل
نظرى، محل بحث
است.
آن چه مسلّم
است، اين است
كه درك كننده
حسن و قبح به
معناى كمال و
نقص، عقل نظرى
است، زيرا كمال
يا نقص از
امورى است كه
شايسته
دانستن مى
باشد.
درك كننده
حسن و قبح به
معناى ملايمت
و منافرت با
طبع نيز عقل
نظرى است،
زيرا سازگارى
و ناسازگارى
با طبع از
امور نظرى است.
اما درك
كننده حسن و
قبح به معناى
مدح و ذم، عقل
عملى است، چون
اين دو از
امور عملى مى
باشند; يعنى
از امورى هستند
كه فعل و يا
ترك آنها،
سزاوار است;
«ينبغى ان
يفعل او يترك».
ازاين رو،
بحث حسن و قبح
عقلى، در حوزه
مدركات عقل
عملى است; «عدل
حسن است» يعنى
انجام آن سزاوار
است و «ظلم
قبيح است»
يعنى ترك آن
سزاوار است.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 209.
موسوى
بجنوردى،
محمد، مقالات
اصولى، ص 54.
جناتى،
محمد
ابراهيم،
منابع اجتهاد
(از ديدگاه
مذاهب
اسلامى)، ص (235-228).
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص
(502-498).
حسن و قبح
واقعى
ر.ك: حسن و
قبح ذاتى
حصر
اختصاص
دادن يكى از
دو چيز «موضوع
و حكم» به ديگرى
حصر، در لغت
به معناى
احاطه، تحديد
(حد و اندازه
معين كردن براى
چيزى) و تعديد
(شمردن) است و
در اصطلاح اديبان
عرب، به معناى
اثبات حكم
براى موضوع
مذكور و نفى
حكم از غير آن
است.