در اين كه
جمله هاى
خبرى، مثل
«يغتسل»،
«يتوضأ» و «يحجّ»
كه در طلب
استعمال شده
است، در وجوب
ظهور دارد يا
نه، ميان
اصولى ها
اختلاف است;
برخى مانند
مرحوم «آخوند»
به وجوب و
برخى به عدم وجوب
معتقد هستند[2]
[1]تهانوى،
محمد اعلى بن
على، كشاف
اصطلاحات الفنون
و العلوم، ج 1،
ص 246
[2]آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 92
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
1، ص 87.
حكيم،
محسن، حقايق
الاصول، ج 1، ص 27.
مظفر، محمد
رضا، المنطق،
ص (51-50).
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 2، ص 22.
خوانسارى،
محمد، منطق
صورى، ص 67.
جمله
هاى شرطى
قضاياى
داراى دو جمله
شرط و جزا
مقدّم و تالى
به جمله اى
كه در آن دو
جمله شرط و
جزا وجود داشته
باشد به گونه
اى كه جمله
جزا (تالى) بر
شرط (مقدم)، وابسته
و معلق گشته
باشد، جمله
شرطى مى
گويند. اين
تعليق و
وابستگى گاهى
حقيقى و گاهى
اضافى است.
در علم اصول
از يك نظر
جمله هاى شرطى
به محقق الموضوع
و غير محقق
الموضوع
تقسيم مى گردد.
به جمله هاى
شرطيى كه براى
تبيين و تعيين
محدوده موضوع
حكم صادر مى
شود، «محقق الموضوع»
گفته مى شود.
اين گونه جمله
ها مفهوم نداشته
و خارج از محل
بحث مفاهيم مى
باشد، مثل اين
كه گفته شود:
«ان رزقت ولدا
فاختنه» كه
تصور ختنه
فرزند معقول
نيست مگر بعد
از فرض وجود
آن; يعنى نمى
توان گفت اگر
بچه اى نداشتى
آن را ختنه
نكن.
به جمله هاى
شرطيى كه براى
تعيين و تبيين
دايره شمول
حكم وارد شده
است «غير محقق
الموضوع» مى
گويند، مثل
اين كه گفته شود:
«ان احسنَ
صديقُك فاحسن
اليه» كه فرض
احسان به
دوست، توقف
عقلى بر فرض
صدور احسان
ندارد بلكه
امكان احسان
به او هست، چه
او احسان داشته
باشد و چه
نداشته باشد.
مفهوم داشتنِ
اين جمله ها
مورد اختلاف
اصوليون مى باشد.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 228 و 237.
فيض،
عليرضا،
مبادى فقه و
اصول، ص 243.
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 251.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 21.
سبزوارى،
عبدالاعلى،
تهذيب
الاصول، ج 1، ص 111.
جمله
هاى طلبى
جمله هاى
انشايىِ
دلالت كننده
بر طلب چيزى
جمله هاى
طلبى، از
اقسام جمله
هاى انشايىِ
در مقام انشاى
طلب مى باشد،
مانند: «اضرب» و
«لا تضرب». صيغه
هاى عقود و
مدح و ذم و
تعجب و ترجى،
از جمله هاى
انشايى غير
طلبى است.
تهانوى،
محمد اعلى بن
على، كشاف اصطلاحات
الفنون و
العلوم، ج 2، ص 1360.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
1، ص 296.
جمله
هاى غائى
جمله هاى
مفيد حكم
مقيّد به غايت
معيّن
جمله هاى
غائى، از
اقسام جمله
هاى تام مى
باشد كه به
غايت و نهايت
مقيد شده است;
يعنى داراى مغيّا،
ادات غايت،
غايت و حكم مى
باشد، مانند:
«اتموا الصيام
الى الليل» و
«كل شىء لك
حلال حتى تعرف
انه حرام
بعينه».
ميان اصولى
ها بحث است كه
آيا غايت در
مغيّا داخل
است يا نه; به
لحاظ موضوع،
بدون اشكال
خارج است،
زيرا مغيا
نهار و غايت
(ليل) دو موضوع
جدا مى باشد;
ولى به لحاظ
حكم، در ميان اصولى
ها پنج ديدگاه
وجود دارد:
1. بسيارى
همانند مرحوم
«محقق
خراسانى»،
«امام خمينى» و
«شيخ انصارى»
معتقدند غايت
داخل در مغيا نيست
مطلقا;
2. گروهى
ديگر بر اين
باورند كه
غايت داخل در
مغيا است
مطلقا;
3. برخى
مانند مرحوم
«محقق قمى»
تفصيل داده
اند كه اگر
غايت از جنس
مغيّا باشد،
داخل در مغيّا
است، مانند: «صمت
النهار الى
الليل» و اگر
از جنس مغيّا
نباشد، داخل
در مغيّا
نيست، مانند:
«كل شىء لك
حلال حتى تعرف
انه حرام
بعينه»;
4. برخى
ديگر از اصولى
ها، مانند
مرحوم «محقق
نايينى» در
ادات غايت،
بين كلمه «الى»
و «حتى» فرق گذاشته
و گفته اند:
اگر غايت
مدخول «الى»
باشد، خارج از
مغيا است و
اگر مدخول
«حتى» باشد،
داخل در مغيا
است;
[5]گروهى
ديگر همانند
مرحوم «مظفر»
بر اين عقيده اند
كه جمله هاى
غايى، نه در
دخول غايت در
مغيّا ظهور
دارد و نه در
عدم آن، بلكه
تابع قراين خاص
مى باشد
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 1، ص 265.
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 125.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 65.
جمله
هاى فعليه
جمله هاى
خبريِ شروع
شده با فعل
جمله هاى
فعليه، از
اقسام جمله
هاى خبرى و
مقابل جمله
هاى اسميه
بوده و به
جمله هايى
گفته مى شود
كه با فعل
شروع مى شود
مانند: «قام
زيد».
در كتاب
«كشاف
اصطلاحات
الفنون» آمده
است:
«الجملة
اما فعلية و
هى ما كان
صدرها فعلا،
كقام زيد و
كان زيد
قائما»[1]