2. فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 2، ص (154-147) و
(229-201).
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 1، ص
(172-160).
بروجردى،
حسين، نهاية
الاصول، ص 47.
خمينى، روح
الله، مناهج
الوصول الى
علم الاصول، ج
1، ص 148.
نائينى،
محمد حسين،
فوائد
الاصول، ج 1، 2،
ص 74.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص (42-40).
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 1، ص 108.
جامع
اعمى (مشتق)
عنوان
انتزاعىِ
شامل ذات متصف
به وصف در
زمان حال و
گذشته
اصوليون
درباره وضع
مشتق دو
ديدگاه دارند:
1. مشتق
براى خصوص ذات
متلبس به مبدأ
وضع شده است;
[2]مشتق
براى اعم از
ذات متلبس به
مبدأ و «ما
انقضى عنه
المبدأ» وضع
شده است
كسانى كه
ديدگاه دوم را
پذيرفته اند
(اعمى)،
ناگزير از
تصوير جامع
انتزاعى ميان
«ما تلبس به» و
«ما انقضى عنه»
هستند; اين
جامع را، جامع
اعمى گويند.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 56.
خمينى، روح
الله، مناهج
الوصول الى
علم الاصول، ج
1، ص 212.
خمينى، روح
الله، تهذيب
الاصول، ج 1، ص 112.
جامع بنابر
اعم
ر.ك: جامع
اعمى (صحيح و
اعم)
جامع بنابر
صحيح
ر.ك: جامع
صحيحى
جامع بين
افراد اعم
ر.ك: جامع
اعمى (صحيح و
اعم)
جامع بين
افراد صحيح
ر.ك: جامع
صحيحى
جامع بين
افراد صحيح و
فاسد
ر.ك: جامع
اعمى (صحيح و
اعم)
جامع بين
صحيح و اعم
ر.ك: جامع
اعمى (صحيح و
اعم)
جامع بين
صحيح و فاسد
ر.ك: جامع
اعمى (صحيح و
اعم)
جامع
صحيحى
مفهوم
مشترك ميان
همه افراد
صحيح يك موضوع
فقهى
جامع
صحيحى، مقابل
جامع اعمى و
به معناى مفهوم
مشتركى است كه
صحيحى در بحث
«صحيح و اعم»
براى افراد و
مصاديق مختلف
عبادت يا
معامله خاصى
تصور مى نمايد
كه شامل تمام
افراد صحيح مى
گردد; براى
مثال، نماز
صحيح، افراد و
مصاديق
مختلفى، نظير
نماز شكسته،
كامل، غريق و
مضطر دارد كه
براى اين
مصاديق بايد
قدر مشتركى
(جامع) تصور
شود.
اصوليون در
تصوير جامع
صحيحى اختلاف
دارند:
1. برخى
هم چون مرحوم
«محقق
خراسانى»
معتقدند اين
جامع، جامع
ذاتى (مقولى)
است; به اين
معنا كه جامع
در عبادتى
همانند نماز،
عبارت است از
چيزى كه
«معراج مؤمن» و
يا «ناهى از
فحشا» مى باشد.
اين جامع،
شامل همه
افراد نماز،
مثل نماز
شكسته، كامل،
غريق و مضطر
خواهد بود;[1]
2. عده
اى معتقدند
جامع صحيحى،
نه جامع مقولى
(ذاتى) و نه
جامع عنوانى
است، بلكه
جامع وجودى
است كه مرتبه
اى از مراتب
وجود است. اين
مرتبه از
ناحيه قلّت
(كمّى) محدود
است; يعنى
بايد جامع
اركان باشد;
ولى از ناحيه
زيادى و كثرت
لابشرط است;[2]
3. برخى
هم چون مرحوم
«محقق خويى» در
«اجود التقريرات»،
گفته اند شارع
مقدس، مخترع
الفاظ عبادات
و معاملات است
و به همين
خاطر درباره
نماز فرموده
است: «الصلوة
اوّلها
التكبير و
آخرها
التسليم» و
نيز فرموده:
«الصلوة ثلثها
الركوع و
ثلثها السجود
و ثلثها
الطهور»، به
اين ترتيب، هر
آن چه را كه
شارع به عنوان
مخترع و واضع
اعتبار كرده
است، همان
مسماى عبادت و
جامع است و
بقيه اجزا و
شرايط به صورت
لابشرط در
مسمّا، اخذ
شده است;[3]
4. «امام خمينى»
(ر ه) درباره
جامع صحيحى مى
گويد: جامع
صحيحى در
مركبات
اعتبارى
مانند نماز
همان هيئت
اتصالى است كه
در آن اجزا و
مواد خاصى نظير
ذكر، قرائت،
ركوع و سجود
به صورت
لابشرط اخذ
شده است، به
گونه اى كه
اين اجزا و
مواد در آن
هيئت اتصالى
فانى و مندك
بوده و اين
هيئت بر ميسور
هر يك از آن
اجزا صادق
است[4]
نيز ر.ك:
جامع اعمى
(صحيح و اعم).
[1]آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 24