ميرزاى
قمى،
ابوالقاسم بن
محمد حسن،
قوانين الاصول،
ج 1، ص 340.
علامه حلى،
حسن بن يوسف،
مبادى الوصول
الى علم
الاصول، ص 154.
علم الهدى، على
بن حسين،
الذريعة الى
اصول
الشريعة، ج 1، ص
329.
اصفهانى،
محمد حسين،
الفصول
الغروية فى
الاصول
الفقهية، ص 225.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 19.
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 3، ص 74 و 149.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
157.
بيان
اجمالى
خطاب ناظر
به تكليف
سابق، به
منظور توضيح
اجمالى آن
سخن درباره
تكليف، كه از
سوى شارع به
صورت اجمال و
قبل از
فرارسيدن
زمان عمل به
آن، گفته مى شود،
بيان اجمالى
نام دارد، مثل
اين كه شارع در
وقت خطاب
بگويد: فلان
عام تخصيص
خورد، ولى
مخصص را بيان
نكند، يا
بگويد: اين
مطلق قيد
خورد، اما قيد
آن را بيان
نكند و يا
بگويد: فلان
حكم نسخ خواهد
شد، اما ناسخ
را بيان نكند.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 24.
اسنوى، عبد
الرحيم بن
حسن، التمهيد
فى تخريج الفروع
على الاصول، ص
429.
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 3، ص 188.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
158.
بيان تغيير
ر.ك: استثنا
بيان
تفصيلى
رافع ابهام
يا اجمال يك
شىء به طور
تفصيلى
بيان
تفصيلى،
مقابل بيان
اجمالى و به
معناى بيانى
روشن درباره
تكليف است كه
از سوى شارع
قبل از وقت
عمل به آن
آورده مى شود،
به گونه اى كه
تمامى جزئيات
و خصوصيات
تكليف را بيان
نموده و هيچ
گونه اجمالى
ندارد.
براى مثال،
خداوند در
سوره بقره،
خطاب به بنى اسرائيل
مى فرمايد: «ان
الله يأمركم
أن تذبحوا
بقرة; خداوند
شما را امر مى
كند كه گاوى
را ذبح كنيد»،
سپس در ذيل آن
با عبارتِ: «...
صفراء فاقع
لونها...; گاو
زرد پر رنگ و
يك دست»1 اجمال
آن را با بيان
تفصيلى و ذكر
همه خصوصيات
بر طرف مى
سازد.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
158.
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 3، ص 188.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 24.
بيان
فعلى
فعلِ رافعِ
ابهام يا
اجمال يك شىء
بيان فعلى
يا مبيِّن
فعلى، به عمل
فاعلى گفته مى
شود كه بيان
كننده مجملى
مى باشد،
مانند آن كه
به مجرد نزول
آيه (وَ
أَقِيمُوا
الصَّلاةَ1 پيامبر
اكرم(صلى الله
عليه وآله) به
عملى كه دربردارنده
قيام، قعود،
ركوع و سجود
بود، مبادرت
ورزيد; اين
عمل نزد
حاضران در
مجلس نزول وحى
كه به اقامه
نماز آشنايى
نداشتند
مبيّن فعلى
براى آيه بود;
همان گونه كه
حج رسول
خدا(صلى الله
عليه وآله)
مبين فعلى
براى آيه: (وَ
لِلّهِ عَلَى
النّاسِ
حِجُّ
الْبَيْتِ مَنِ
اسْتَطاعَ
إِلَيْهِ
سَبِيلاً)2 بود.
در كتاب
«معالم الدين»
آمده است: «و
الفعل من الرسول(صلى
الله عليه
وآله)كصلاته
فانها بيان لقوله
تعالى: «و
اقيموا الصلاة»
و كحجه فانه
بيان لقوله
تعالى: (وَ
لِلّهِ عَلَى
النّاسِ
حِجُّ
الْبَيْتِ)[3]
بيان فعلى
از سه راه
شناخته مى شود:
1. دانسته
شود كه قصد
فاعل بيان
مجمل است;
2. خود
فاعل تصريح
كند كه فعل او
براى بيان
مجمل است;
براى مثال،
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) فرمود: «صلّوا
كما رأيتمونى
أصلّى»، يا
درباره مناسك حج
فرمود: «خذوا
عنّى مناسككم»;
[3]به
دليل عقلى
فهميده شود كه
فعل فاعل براى
بيان مجمل
است، مثل اين
كه در وقت
حاجت، مجملى
بيان شود و
سپس فاعل،
فعلى را كه
براى بيان
بودن صلاحيت
دارد، انجام
دهد و فعل
ديگرى در آن
زمان انجام
نشود; در اين
صورت، عقل حكم
مى كند آن فعل،
بيان براى
مجمل است،
زيرا در غير
اين صورت،
تأخير بيان از
وقت حاجت لازم
مى آيد