responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 240

الفاظ مشترك

ر.ك: لفظ مشترك

الفاظ مشهور

الفاظ متداول ميان اهل يك زبان

الفاظ مشهور، مقابل الفاظ غريب بوده و به الفاظى گفته مى شود كه استعمال آنها در ميان اهل لسان وكسانى كه به يك زبان خاص تكلم مى كنند، متداول و مشهور مى باشد.

نكته:

لفظ مشهور براى معناى غير خفى وضع شده است.

مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 73.

الفاظ مطلق

ر.ك: ادوات مطلق

الفاظ معاملات

الفاظ وضع شده براى عقود و ايقاعات

الفاظ معاملات، مقابل الفاظ عبادات بوده و به الفاظى گفته مى شود كه براى دلالت بر معاملات وضع شده است. البته لفظ معامله در اين جا، عقود و ايقاعات را شامل مى شود.

نكته:

يكى از مباحثى كه در بحث الفاظ معاملات مطرح مى گردد اين است كه آيا الفاظ معاملات براى خصوص صحيح وضع شده يا اعم از صحيح و فاسد; به بيان ديگر، اگر «براى مثال» بيعى فاسد بود، عنوان بيع مجازاً بر آن اطلاق مى شود يا حقيقتاً؟

اصولى ها اين بحث را مبتنى بر بحث ديگرى نموده اند و آن اين كه اگر بيع و ساير الفاظ معاملات، اسامى مسببات معاملات باشد، بحث صحيح و اعم در آنها جريان پيدا نمى كند، زيرا ملكيت، زوجيت و امثال آن از امور بسيط بوده و امرشان دائر بين وجود و عدم است و از مركبات نمى باشد تا متصف به صحت و فساد شود. اما اگر الفاظ معاملات، اسامى اسباب معاملات باشد، نزاع صحيحى و اعمى در آنها قابل تصور است.

مشهور اصولى ها هم چون مرحوم «آخوند» معتقدند الفاظ معاملات اسامى اسباب معاملات بوده و براى معناى صحيح نه اعم از صحيح و فاسد وضع شده است.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 43.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 49.

موسوى بجنوردى، محمد، مقالات اصولى، ص 122.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 389.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص 204.

الفاظ مفرد

الفاظ فاقد اجزايِ دلالت كننده بر اجزاى معنا

الفاظ مفرد، مقابل الفاظ مركب بوده و به الفاظى گفته مى شود كه جزئى از آنها بر جزئى از معنا دلالت نمى كند; به اين معنا كه يا براى آنها جزئى وجود ندارد، مانند: حرف جر «باء» و يا اين كه براى آنها جزئى وجود دارد ولى بر جزء معناى مقصود دلالت نمى كند، مانند: «عبدالله» كه عَلَم است و هر چند «عبد» و «الله» جزء آن مى باشد، اما بر معناى «بنده» و «خدا» دلالت ندارد.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 98.

محقق حلى، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص 50.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 9.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 60.

مظفر، محمد رضا، المنطق، ج 1، ص 49.

الفاظ موضوع

ر.ك: الفاظ مستعمل

الفاظ مهمل

الفاظِ در مرحله قبل از وضع و فاقد معنا

لفظ مهمل، مقابل لفظ مستعمل بوده و به لفظى گفته مى شود كه معنايى براى آن وجود نداشته باشد; به بيان ديگر، لفظ را قبل از وضع، لفظ مهمل مى گويند، مانند: لفظ «ديز».

مشهور اصولى ها معتقدند وجود لفظ مهمل در خطاب مولاى حكيم جايز نيست.

در كتاب «مفاتيح الاصول» آمده است: «لايجوز من الحكيم المخاطبة بالمهمل و هواللفظ الذى لامعنى له اصلا لانها قبيح جدا وكل قبيح لايجوز صدوره منه...»[1]


[1]مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 11

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 26.

محقق حلى، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص 49.

حسن، خليفه بابكر، مناهج الاصوليين، ص 36.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص (18-16).

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 105.

الفاظ واضح

الفاظ داراى دلالت روشن و بى نياز از قرينه

الفاظ به لحاظ ظهور و خفاى معنا، به الفاظ واضح الدلالة و الفاظ خفى الدلالة تقسيم مى شود.

مراد از الفاظ واضح الدلالة، الفاظى است كه دلالت آنها بر معانى شان روشن بوده و نياز به قرينه خارجى ندارد.

الفاظ واضح، به لحاظ مقدار وضوح، به چهار قسم تقسيم مى شود:

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 240
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست