آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 503.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 8، ص 126.
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
فى اصول
الفقه، ج 6، ص 174.
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح
الاصول، ص 690.
صاحب
معالم، حسن بن
زين الدين،
معالم الدين و
ملاذ
المجتهدين، ص
200.
مديرشانه
چى، كاظم،
دراية
الحديث، ص 134 و 108.
مامقانى،
عبد الله بن
محمد حسن،
مقباس الهدايه،
ج 2، ص 63.
اعلام
اسم معرفه
وضع شده براى
شخص يا جنس
معيّن
اعلام، جمع عَلَم
و عَلَم از
اقسام معرفه و
به معناى اسمى
است كه وضع
شده تا بر
معناى معينى
دلالت كند، چه
اين معناى
معين، شخص
باشد، مثل:
«زيد و عمرو» كه
عَلَم شخص اند
و چه جنس
باشد، مثل:
«اسامه» كه عَلَم
جنس است.
مشهور
اصوليون
معتقدند در
اعلام، وضع،
خاص و موضوع
له نيز خاص
است.
تهانوى،
محمد اعلى بن
على، كشاف
اصطلاحات الفنون
و العلوم، ج 2،
ص 1048.
علامه حلى،
حسن بن يوسف،
مبادى الوصول
الى علم
الاصول، ص 60.
نائينى،
محمد حسين،
فوائد
الاصول، ج 1، 2،
ص 303.
حيدر، محمد
صنقور على،
المعجم
الاصولى، ص 775.
اعلام
اجناس
ر.ك: عَلَم
جنس
اعلميت
راوى
عالم تر
بودن راوى;
عامل ترجيح
روايتِ،
هنگام تعارض
اعلميت
راوى به اين
معنا است كه
راوى حديث در فهم
علوم مربوط به
حديث، داناتر
از راوى حديث ديگر
مى باشد.
نكته:
از امورى كه
نزد اصوليون،
سبب ترجيح يك
روايت مى شود،
اعلميت راوى
يك روايت نسبت
به راوى روايت
معارض است.
مجاهد،
محمد بن على،
مفاتيح
الاصول، ص 690.
اعمّى
(صحيح و اعم)
قائل به
عموميت الفاظ
معاملات و
عبادات براى مصاديق
تامّ و ناقص
اعمى، كه
مقابل صحيحى
است، به شخص
يا اشخاصى گفته
مى شود كه
اعتقاد دارند
الفاظ عبادات
و معاملات، هم
براى عبادات و
معاملات
داراى اجزا و
شرايط كامل
وضع شده است و
هم براى
عبادات و
معاملات
داراى اجزا و
شرايط ناقص،
مانند: لفظ
«صلوة وبيع» كه
براى دلالت بر
نماز و معامله
صحيح و فاسد
وضع شده اند.
اعمى براى
ادعاى خود به
روايات «لا
تعاد»، «بنى الاسلام
على الخمس» و
«دعى الصلاة» و
صحت نذر در
عبادات
مكروه،
استدلال
نموده است، كه
به همه آنها
اشكال شده است.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 2، ص (318-268).
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص (48-38).
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 1، ص 95.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص (47-34).
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 44.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
1، ص 202.
اعمّى
(مشتق
قائل به وضع
مشتق براى ذات
متلبّس به
مبدأ اشتقاق
در گذشته و
حال
اعمى (مشتق)،
مقابل اخصى
بوده و به آن
عالِم اصولى
گفته