responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 214

موردى براى اجراى استصحاب دوم باقى نمى ماند.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 6، ص 99.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 65.

اصل منجّز

اصل عملىِ مفيدِ قطعيت تكليف مشكوك بر مكلّف

اصل منجّز، مقابل اصل مرخّص مى باشد و به معناى اصلى از اصول عملى است كه از اجراى آن تنجز و قطعيت تكليف بر مكلف لازم مى آيد; به ديگر بيان، اصلى است كه تكليف را اثبات مى كند و مخالفت با آن را موجب عقاب مى داند، مثل: اصل احتياط.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 4، ص (362-361).

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 3، ص (45-44).

اصل مورود

اصل عملىِ غير عامل، به سبب انتفاى تعبدى موضوع آن توسط اصل وارد

اصل مورود، كه مقابل اصل وارد مى باشد، اصلى از اصول عملى است كه در تعارض با اصل ديگر، موضوع آن حقيقتاً به كمك تعبد از ميان مى رود; يعنى اصل ديگر بر آن وارد مى شود، مانند: اصل برائت كه در تعارض با اصل استصحاب، مورود واقع شده و استصحاب، وارد بر آن است.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 5، ص 415.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 6، ص 95.

اصل موضوعى

اصل عملىِ جارى در موضوع حكم

اصل موضوعى، از اقسام اصول عملى و مقابل اصل حكمى بوده و به معناى اصلى است كه هنگام شك در موضوع حكم، به منظور به دست آوردن حكم آن، در ناحيه موضوع جارى مى شود; به بيان ديگر، اصل موضوعى آن است كه در موارد شك مكلف در موضوع، موضوع را براى او منقّح و روشن مى سازد، مانند: استصحاب خمر بودن مايعى كه مكلف شك در سركه شدن آن دارد; به اين ترتيب كه با استصحاب خمر بودن مايع، حكم آن كه حرمت است، احراز مى شود و در نتيجه، مكلف موظف به اجتناب از آن مى باشد.

نكته:

اصل موضوعى بر اصل حكمى مقدم است، زيرا شك در حكم، ناشى از شك در موضوع مى باشد و هرگاه اصل موضوعى جارى گرديد و موضوع روشن شد، ديگر نوبت به اجراى اصل حكمى نمى رسد.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 4، ص 509.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 5، ص (420-411).

اصل مؤمِّن

ر.ك: اصل مرخِّص

اصل نافى تكليف

ر.ك: اصل مرخِّص

اصل وارد

اصل عملىِ رافعِ اصل ديگر، از طريق انتفاى حقيقى موضوع آن

اصل وارد، مقابل اصل مورود مى باشد و آن، اصلى از اصول عملى است كه در تعارض با اصل ديگر، بر آن ورود دارد; يعنى موضوع آن را حقيقتاً از روى تعبد از ميان برمى دارد، مانند: استصحاب بنا به عقيده بعضى از اصوليون كه در تعارض با ساير اصول بر آنها وارد مى باشد، مثل ورود آن بر برائت عقلى و شرعى. اما ورود استصحاب بر برائت عقلى به اين دليل است كه قاعده «قبح عقاب بلا بيان» در مواردى جارى است كه بيانى از شارع نرسيده باشد، حال آن كه دليل استصحاب (لا تنقض) يك دليل شرعى بوده و بيان محسوب مى شود و با بودن بيان، عدم بيان كه موضوع برائت عقلى است از بين مى رود. اما ورود استصحاب در برائت نقلى، براى مثال، اين گونه است كه اگر مكلف در وجوب نماز جمعه در زمان غيبت شك كند، با بودن استصحاب وجوب سابق، ديگر حديث رفع (رفع عن امتى ما لا يعلمون) جريان پيدا نمى كند.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 6، ص 95.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 5، ص 415.

اصول

ر.ك: اصول فقه (حوزه اصلى)

اصول اجتهاد

ر.ك: منابع اجتهاد

اصول احرازى

ر.ك: اصل محرز

اصول الزامى

ر.ك: اصل منجّز

اصول ترخيصى

ر.ك: اصل مرخِّص

اصول تعبدى

ر.ك: اصل عملى شرعى

اصول تنزيلى

ر.ك: اصل تنزيلى

اصول عقلايى

ر.ك: اصل عقلايى

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست