بنابراين،
حكمى كه اراده
استعمالى به
صورت وضع و
جعل قانون به
آن تعلق دارد،
حكم انشايى است
و حكمى كه
متعلق به
اراده جدى است
و به مرحله
اجرا و عمل
رسيده، حكم
فعلى نام دارد.
برخى ديگر
معتقدند حكم
انشايى به
حكمى مى گويند
كه به شكل
قضيه حقيقيه
جعل شده باشد
و موضوع آن افراد
محققة الوجود
و مقدرة
الوجود را
شامل شود، و
تا زمانى كه
افراد موضوع
حكم، وجود
فرضى و تقديرى
دارند، اين
حكم، انشايى
است، اما زمانى
كه موضوع آن
در خارج محقق
شود، حكم،
فعلى مى شود[1]
نيز ر.ك:
خطاب فعلى.
1. فاضل لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 10، ص (117-104).
همان، ج 6، ص
(198-197).
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 296و320.
سجادى،
جعفر، فرهنگ
معارف
اسلامى، ج 2، ص 119.
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 123.
احكام
قضايى
احكام صادر
شده از معصوم(عليه
السلام) در
منصب قضاوت
احكام
قضايى، به
احكامى گفته
مى شود كه
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) و
امامان
معصوم(عليهم السلام)
براى حل و فصل
دعاوى و خصومت
ها در منصب قضاوت
صادر نموده
اند.
توضيح:
فقها علاوه
بر منصب نبوت،
سه منصب ديگر
براى پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) و پس از
ايشان، براى
ساير
معصومان(عليهم
السلام) بر
شمرده اند:
[1]منصب
حكومت; 2. منصب
تبليغ احكام
دين; 3. منصب
قضاوت
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) در منصب
قضاوت، به حل
و فصل دعاوى
مردم مى
پرداخت و
احكام قضايى صادر
مى كرد.
نكته:
الفاظى
مانند: «قضى»، «حَكَمَ»
يا «اَمَرَ» كه
از
معصومين(عليهم
السلام)نقل
شده است بر
حكم قضايى يا
حكومتى دلالت مى
نمايد[1]
[1]جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 6، ص 603
همان، ج 6، ص
(604-603).
احكام
قطع
احكام
اصولىِ
مترتّب بر قطع
به حكم شرعى
به
خصوصيات،
آثار و فوايدى
كه بر قطع به
حكم، مترتب مى
گردد، احكام
قطع گويند،
مانند:
1. طريقيت
قطع: قطع،
طريق به سوى
واقع بوده و
هم چون پنجره
اى است كه از
آن به واقع
نظر مى شود و به
خاطر همين
خصوصيتِ كشف
تام از واقع،
حجت است
(البته اين،
اثر قطع طريقى
است نه موضوعى);
2. در
صورتى كه
طريقيت قطع،
ذاتى آن باشد،
شارع نمى تواند
مكلف را مجبور
نمايد بر خلاف
آن عمل كند;
3. لازمه
طريقيت قطع به
واقع اين است
كه شارع مى تواند
در جايى كه
مكلف قطع به
حكم واقعى
ندارد،
امارات و اصول
عملى را براى
او جاى گزين
قطع نمايد;
[4]حجيت
قطع; و آن،
قابليت استناد
به قطع در
استنباط
احكام شرعى
است، كه لازمه
آن، منجزيت و
معذريت مى
باشد
توضيح:
منجزيت، به
معناى لزوم
موافقت با قطع
و عدم مخالفت
با آن است; پس
در جايى كه
قطع، مطابق
واقع باشد،
لازمه حجيت
قطع، منجزيت
آن است; يعنى
آخرين مرحله
از مراحل
چهارگانه
تكليف (اقتضا،
انشا، فعليت و
تنجز) محقَّق
شده و چنان چه
كسى با آن
مخالفت كند
مستحق عقوبت
است.
در جايى كه
قطع، مخالف
واقع باشد،
معناى حجيت،
معذريت است;
به اين معنا
كه قطع مكلف
به خلاف تكليف
واقعى، عذرى
براى وى در
مقابل مولا
محسوب مى گردد
و او را از
عقاب مى رهاند.
فاضل
لنكرانى،
محمد، كفاية
الاصول، ج 4، ص
(44-43).
سبحانى
تبريزى،
جعفر،
المحصول فى
علم الاصول، ج
3، ص 25.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 2، ص 225.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 297 و 303.
خويى،
ابوالقاسم،
مصباح
الاصول، ج 2، ص 35.
ملكى، حبيب
الله، تلخيص
الاصول، ص 147.
احكام
قطع طريقى
احكام
اصولىِ مترتب
بر قطع طريقى
احكام قطع
طريقى، مقابل
احكام قطع
موضوعى مى باشد
و به معناى
خصوصيات،
آثار و فوايدى
است كه بر قطع
طريقى مترتب
مى گردد،
مانند:
1. طريقيت
قطع همان كشف
از واقع است;
به اين معنا كه
قطع طريقى
همانند پنجره
اى است كه از
آن به واقع
نظر مى شود و
واقع را به
طور تام نشان
مى دهد;
2. طريقيت
ذاتى قطع
طريقى، مانع
از آن است كه
شارع بتواند
مكلف را وادار
نمايد بر خلاف
آن عمل كند;
3. امارات
و اصول عملى
مى توانند از
جانب شارع، جانشين
قطع طريقى گردند;
[4]حجيت
قطع; يعنى
قابليت
استناد به قطع
در استنباط
احكام شرعى،
كه لازمه آن،
منجزيت و
معذريت مى
باشد
نيز ر.ك:
احكام قطع.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 303.