(سومى) از دو قضيه‌اى است كه بحسب كيف و كم مختلف باشند و صغرى موجبه و جزئيه باشد (654).

(چهارمى) از همان دو قضيه مختلف (بحسب كيف و كم) است با مبدل گرديدن دو مقدمه‌ (655).

منتج بودن چهار ضرب مزبور بدليل خلف ثابت ميگردد (660) و دليل خلف آنستكه نقيض نتيجه را بكبرى ضميمه كنند تا نقيض صغرى را نتيجه دهد (661).

در ضرب اول كبرى عكس ميشود تا بشكل اول بازگردد (662) ضرب سوم بعكس نمودن كبرى و افتراض ثابت ميشود.

افتراض آنستكه موضوع مقدمه را امر معينى تصور نمايند تا كلى گردد. و مطلوب از دو قياس حاصل ميشود كه يكى از شكل اول و ديگرى از همين شكل است‌ (663) و لكن از دو مقدمه كلّى‌ (664).

ضرب دوم باين ثابت ميشود كه صغرى را عكس نموده و آنرا كبرى قرار دهند، سپس نتيجه را عكس كنند تا مطلوب بدست آيد (665 و 666).