نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 667
(1094)در بسيارى از موارد اينگونه اشتباه موجب دور ميشود مانند
متضايفين كه مصاحبت اتفاقى دارند و هيچيك از آنها علت وجود ديگرى نيست، گاهى علت
تصور ميشوند.
از وجود يكى از دو متضايف متضايف ديگر را نميتوان ثابت نمود، و
استدلال بوجود يكى از آنها براى اثبات ديگرى موجب دور است؛ مثلا اگر گفته شود:
فلانى فرزند دارد، و هركسى كه فرزند داشته باشد پدر است و نتيجه حاصل نمايد، كه
فلانى پدر است، اينگونه استدلال دور است، زيرا صفت پدرى با فرزندى در يك زمان
بوجود مىآيند، و علم بوجود يكى بدون علم بوجود ديگرى ممكن نيست، و هيچيك اولويت
ندارد كه واسطه براى اثبات ديگرى واقع شود[1]
2- عام را بجاى خاص علت چيزى قرار دادن
(1095)گاهى خاص علت وجود چيزى ميباشد و گمان ميرود كه عام علت است؛
و با عدم خاص آثار وجودى آنرا براى عام ثابت ميكنند؛ مثل آنكه رنگ سياهى علت درهم
كشيده شدن چشم است و كسى گمان برد كه اين خاصيت براى هررنگى موجود است.
اين اشتباه بواسطه گرفتن ما بالعرض بجاى ما بالذات است يعنى صفت
باواسطه بجاى بىواسطه تصور شده است، مثال ديگر؛ بعضى از اينكه حركت وجود تدريجى و
غيرقارّ است گمان كردهاند اين خاصيت براى همه عرضها موجود است و عام را بجاى خاص
گرفته و گفتهاند: هيچ عرضى در دو زمان باقى نمىماند[2]