نقيض ممكنه خاصه در صورت جزئى بودن
(452) بعضى از انسانها ممكن است نويسنده باشند يا نباشند.
نقيض: بعضى از انسانها بالضروره نويسندهاند و يا بالضروره نويسنده نيستند.
نقيض وجوديه لا ضروريه در حالتيكه كلى باشد
(453) اصل قضيه مركب است از مطلقه عامه و ممكنه عامه مثال:
هرانسانى در يك وقتى نفسكش است نه بطور ضرورت.
نقيض اين قضيه مركب است از (دائمه مطلقه و ضروريه مطلقه) مثال:
يا بعضى انسانها هيچگاه نفسكش نيستند و يا بعضى البته نفس كش هستند.
نقيض وجوديه لا ضروريه در صورت جزئى بودن
(454) بعضى انسانها در يك وقتى (بطور اطلاق) نفسكش هستند نه بطور ضرورت.
نقيض اين قضيه: بعضى انسانها هيچگاه نفسكش نيستند و يا البته نفسكش هستند.
نقيض وجوديه لا دائمه در صورتيكه كلى باشد
(455) اصل قضيه مركب است از دو مطلقه عامه مثال: هر انسانى در يك وقتى خندان است (نه هميشه).
نقيض قضيه مزبور مركب است از دو دائمه مطلقه مثال: يا بعضى انسانها هيچگاه خندان نيستند و يا بعضى هميشه خندان هستند.