تعلق پيدا ميكند و بين دو قضيه تناقض تحقق نمىيابد مانند اين مثالها كه هريك فاقد يكى از شرايط بوده و بين آنها تناقضى نيست.
1- مثال براى تعدد موضوع: پرويز ايستاده است. حسن ايستاده نيست.
2- مثال براى تعدد محمول: پرويز ايستاده است. پرويز بيدار نيست.
3- مثال براى تعدد شرط: خرما شيرين است اگر رسيده باشد.
خرما شيرين نيست اگر رسيده نباشد.
4- مثال براى تعدد اضافه: آتش سودبخش است نسبت بسرما زده. آتش نافع نيست نسبت بگرمازده.
5- مثال براى تعدد زمان: پرويز ايستاده است اكنون. پرويز ايستاده نيست ساعت بعد.
6- مثال براى تعدد مكان: پرويز ايستاده بود در خانه. پرويز ايستاده نبود در كوچه.
7- مثال براى تعدد كل و جزء: مردم دانايند (باعتبار بعضى).
مردم دانا نيستند (باعتبار همه).
8- مثال براى تعدد قوه و فعل: كودك نويسنده است (بالقوه).
كودك نويسنده نيست (فعلا).
در قضاياى شخصيه همين هشت چيز شرط است و شرط ديگرى در كار نيست.
(426) متأخران از جمله امام فخر رازى و كاتبى و بعضى ديگر