شبههى معدوم مطلق و مجهول مطلق
(227) مجهول مطلق يا معدوم مطلق قابل تصور نيست در صورتيكه براى ما محسوس است كه هردو را ادراك مىكنيم.
اينها قابل تصور نيستند زيرا بهرچيزى توجه ذهنى حاصل شود قبلا صورت علمى پيدا كرده است و مجهول نخواهد بود.
معدوم مطلق را نمىتوان تصور كرد زيرا تا در ذهن وجود پيدا نكند صورت تصورى پيدا نمىكند.
(228) جواب از اين اشكال آنست كه مفهوم مجهول مطلق مجهول مطلق نيست. و مفهوم معدوم مطلق مصداق مفهوم معدوم مطلق نمىباشد.
(229) هريك از اينها بحسب حمل ذاتى و اولى معدوم مطلق و مجهول مطلق هستند و بحمل شايع هيچيك از آنها نيستند.
محصورات مشتمل بر عقد وضع ايجابى هستند
(230) هريك از مفردات از جهات مختلفى تركيب يافته و بحسب هريك از آن جهات و صفات و عوارضى كه دارند موضوع حكم معينى قرار ميگيرند.
(231) بنابراين هرموضوعى بموضوع و محمول ديگرى انحلال مىيابد و هرتصورى مشتمل بر تصديقى مىباشد تا برسد بمفاهيم بسيطه كه تركيب در آنها راه نيافته است.
(232) حداقل تركيب آنست كه هرچيزى مصداق وجود است و وجود بر آن حمل مىشود و وقتى ميگوئيم انسان از چيزهاى ديگر