بطور مطلق در ذهن نيز بحال تجرد وجود نخواهد يافت.

قضيه طبيعيه از قبيل آنستكه بگويند انسان نوع يا عام است اين محمولات اولين امور عرضى ميباشند كه بذات موضوع پيوسته ميگردند.

(203) (سوم) قضيه شخصيه و آن در صورتى يافت ميشود كه طبيعت را از جهت اينكه در ضمن يك فرد معين تحقق يافته بنظر آورده و مورد حكم قرار دهيم مثل پرويز نويسنده است.

(204) (چهارم) قضيه كليه و آن قضيه‌ايستكه بهمه افراد طبيعت تعميم داده شده باشد مثل هرانسانى داراى استعداد دانا شدن است.

(205) (پنجم) قضيه جزئيه و آن قضيه‌ايستكه حكم بقسمتى از افراد طبيعت اختصاص يافته باشد مثل بعضى از مردم نويسنده هستند.

در علوم فقط قضيه كليه و جزئيه مورد استفاده‌اند

(206) از اقسام پنجگانه‌ايكه ذكر شد قضيه طبيعيه و شخصيه در علوم مورد استفاده نيستند زيرا احكام طبيعيه ذهنى صرف است و مربوط بامور خارجى نميباشد و امور شخصى نيز در امور استدلالى بكار نميرود زيرا حكم شخص معين بشخص ديگرى سرايت نميكند.

(207) در قضيه مهمله معلوم نيست حكم راجع بهمه افراد طبيعت يا مربوط به بعضى از افراد است ليكن فى الجمله معلوم است كه قسمتى از افراد مورد حكم هستند زيرا با فرض عموميت، حكم شامل بعض نيز ميشود باين جهت مهمله را از اقسام قضيه جزئيه قرار داده و در حكم جزئيه شمرده‌اند.