نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 252
تعريف قضيه شرطيه
(165)قضيه شرطيه آنستكه حكم در آن منجز نبوده و بر امرى تعليق شده
باشد و اين تعريف شامل متصله و منفصله هردو ميشود.
بيشتر نويسندگان منطق گفتهاند منفصله شرطيه نيست. زيرا دلالت بر
عناد ميكند و عناد را از تعليق جدا شمرده و گفتهاند منفصله در قوّه شرطيه است
زيرا وقتى ميگوئيم اين جسم سفيد يا سياه است.
حرف شرط در قضيه وجود ندارد و دلالت بر تعليق نميكند امّا معنى اين
جمله آنستكه گفته باشيم جسم اگر سفيد باشد سياه نخواهد بود و «يا»
معنى
«اگر» را ميرساند بنابراين در قوّه شرطيه است ليكن
وقتى منفصله را در برابر حمليه ميگذاريم ملاحظه ميشود كه حكم در منفصله قطعى نيست
و ترديد نوعى از تعليق است و باينجهت منفصله نيز قسمى از شرطيه است هرچند دلالت
بر شرط وجودى ننموده و بر شرط عدمى دلالت ميكند.
اجزاء قضيه شرطيه
(166)شرطيه چه متصله يا منفصله باشد بدو جمله و يك رابط انحلال
پيدا ميكند و هيچگاه بدو مفرد انحلال نمىيابد. زيرا در صورتى ممكن است بدو مفرد
انحلال پيدا كند كه تركيب اول بوده و اولينبار از مفردات تركيب يافته باشد. در
صورتيكه شرطيه تركيب مابعد اول است. يعنى تركيب دوم يا سوم است و از مركبات تركيب
شده است.
نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 252