3- وجود لفظى: مردم براى آنكه بتوانند صورتهاى علمى و تصورات خود را بيكديگر بنمايانند هرگروهى بين خودشان اصوات و الفاظ معينى را بهريك از معانى اختصاص داده و بر آن تبانى كرده‌اند و وجود لفظى اشيا را بمرحله تحقق درآورده‌اند و الفاظ جانشين علائم و اشارات خارجى هستند.

4- وجود كتبى: براى اينكه حاضران بتوانند الفاظ خودشان را بغائبان برسانند نقوش و خطوطى بين خود قرار داده و بر آن تبانى كرده‌اند و در حقيقت وجود كتبى جانشين الفاظ است و بتوسط الفاظ بر امور ذهنى و در نتيجه بر امور خارجى دلالت دارد و باين ترتيب وجود ذهنى دنباله وجود خارجى و وجود لفظى پيرو وجود ذهنى و وجود كتبى در اثر وجود لفظى پديدار شدند.

(145/ 2) امور خارجى و ذهنى حقيقت وجودى دارند و براى همه مردم جهان يكسانند. صورت وجودى آب و آتش. مهر و كين در خارج و ذهن براى همه يكى است. ليكن هرملتى خط و زبانى مخصوص بخود دارد زيرا قراردادهاى اجتماعى با يكديگر يكسان نيستند.

(146) بيان وجودهاى چهارگانه مقدمه براى مطالب بعد است زيرا تعريف قضيه و تقسيمات آن بر اساس وجودهاى چهارگانه بعمل مى‌آيد.

(147) همچنانكه مفردات در مراحل چهارگانه مزبور نمايان ميشوند. نسبت نيز كه رابطه بين مفرداتست در همين چهار مرحله تحقق پيدا ميكند زيرا قضيه از نسبت بين مفردات حاصل ميشود.