نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 216
كثير چيزى نيست و جهت اشتراكى بين آنها وجود ندارد و آنچه را كلى
ميناميم همان احساسات پراكنده زيادى استكه براى ما حاصل شده. تجريد يا تعقل ملاحظه
همان جزئيات پراكنده است. آنها را «اصحابتسميه» مينامند زيرا اسامى انواع بعقيده آنها
اسمهاى بدون مسمّىاند.
معرف يا قول شارح
(103)معرّف هرچيزى محمولى است كه مفيد تصور موضوع خود باشد. از
اين تعريف كه براى معرف آوردهاند دو چيز استفاده ميشود:
(اولا) معرّف بايستى با
معرّف نوعى اتحاد داشته باشد تا قابل حمل بر آن باشد زيرا اگر قابل حمل نباشد
مباين خواهد بود و مبائن با مبائن ديگر مناسبتى ندارد تا موجب شناسائى آن گردد.
(ثانيا) نتيجهايكه از
معرف حاصل ميشود آنستكه تصور مجهولى از آن در ذهن حاصل ميشود و اين تصور بايد تصور
واضح و روشن باشد و تصور مبهم و فى الجمله كافى نيست زيرا چنين تصورى قبل از بدست
آمدن معرف موجود است و تا چيزى فى الجمله تصور نشده باشد ممكن نيست شخص درصدد
شناسائى آن برآيد.
بنابراين تصوريكه از معرف بدست مىآيد معرفت اجزاء و شرايط و متعلقات
آن شىء است تا بوسيله شناختن خصوصيات رفع ابهام از تصور آن بشود و معرفت ناقص بحد
كمال برسد.
نتيجه ديگريكه پس از تصور كامل از معرفت شىء حاصل ميشود
نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 216