نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 93
نفوس به موضع خيال اجرام و نفوس علوى كلى حمل نمودهاند.
نقل و اشكال
شيخ در كتاب شفا و كتاب نجات گويد:
و يشبه أيضا أن يكون ما قاله بعض العلماء حقا، و هو أنّ هذه الأنفس
إن كانت زكيّة، و فارقت البدن، و قد رسخ فيها نحو من الاعتقاد في العاقبة
برهان قابل خدشه است، اگر چه جمعى از اعاظم آن را تمام دانستهاند.
و ما، در مطاوى مباحث بعدى به وجوه مناقشات وارد بر اين دليل اشاره خواهيم نمود.
برخى از متأخران، مثل مير غياث فرزند مير صدر دشتكى معروف به غياث
الحكماء براى آن كه مفسده تناسخ و نيز اجتماع دو نفس، لازم نيايد، گفتهاند: نفس،
دو تعلق به بدن دارد: يكى تعلق قوى كه از اين جهت مدبّر بدن است. و تعلقى ديگر
ضعيف كه به جهت ديگر بدن دارد و اين تعلق، بعد از موت سلب نمىشود، يعنى عروض موت،
موجب قطع آن نگردد و همين تعلق مانع حدوث نفسى ديگر است.
ما، در آخر مبحث معاد به وجوه وارد بر اين مسلك اشاره خواهيم نمود.
و بيان مىشود كه تعلق نفس به بدن تعلق طبيعى و ذاتى است نه تعلق اختيارى و
اعتبارى و بدن، مادامى بدن است و مورد تعلق نفس كه نفس، صورت تماميت آن و به حسب
وجود خارجى، متحد با آن باشد. و به حسب قوانين طبيعى و دلايل سريان حركت در جميع
اجسام و مواد، هيچ مادهاى معطل و ساكن و ثابت نمىماند «وَتَرَى
الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»[1]،اصولا
اين اعاظم از آن جايى كه جسم را دائما قائم به ماده مىدانند و گمان كردهاند اگر
ماده را از جسم سلب نمايند، جسمى وجود ندارد و از جسم، جسم دنيوى و غير ثابت
فهميدهاند، به كلى در اثبات حشر اجساد متحير شدهاند، در حالتى كه به ضرورت كتاب
و سنت، اجسام و ابدان در آخرت قبول فساد و فنا ننمايند؛ لذا ورود عذاب و تأثير آتش
در ابدان، موجب فناى اجسام نمىشود، ابدان سعدا و اشقيا به بقاى ارواح و نفوس،
باقى و دائمى است. حركت و تكامل و سير مستقيم در آخرت وجود ندارد و حركت صور كفّار
در نار و دوزخ چون حركت دورى است و مبدأ حركت و منشأ عذاب، در باطن ذات آنهاست،
خروج از جهنم براى آنان امكان ندارد.