نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 147
و ما، در مباحث قبل بيان نموديم كه جميع نفوس بعد از موت و مفارقت
از بدن، جهت تعلق تدبيرى در آنها باقى نمىماند. و در اين مبحث بيان مىشود كه نفس
بعد از خلع جلباب بدن و نيل به مقام فعليت، رجوع به قوه در آن مستلزم آن است كه
شىء بالذات مقتضى بطلان و عدم ذات خود باشد. و اين، غير از مسأله معاد جسمانى
است، چون معاد جسمانى عبارت است از حشر بدن و روح در آخرت و تعلق روح به بدن در
نشأت آخرت نه از براى تكميل و تكامل بلكه جهت نيل به ثمره افعال و نتايج اعمال.
قائلان به تناسخ مانند بسيارى از حكماى چين و هند و بابل و مصر و
ايران و يونان بر اين رفتهاند كه نفوس، به نحو كلى و به طور تام و تمام از ماده
مجرد نمىشوند و به فعليت تمام نمىرسند و جهت تعلق و انتقال در آنان به كلى از
بين نمىرود و بعد از موت به بدن ديگر منتقل مىشوند، ولى در جهت انتقال و كيفيت
نقل در اين مسأله اختلاف دارند. [1]
[1]به حسب اصول و قواعد حكمى، علم عنايى حق و اراده ازلى،
مقتضى ايصال هر ممكن است به كمالات لايق آن ممكن و هر نوعى از انواع موجودات بايد
به حد كمال خود برسد. و هيچ نوعى از انواع از نيل به كمالات لايقه آن ممنوع
نمىباشد.
اما برهان خاص بر بطلان تناسخ از اين قرار است: بنا بر قواعد و
اصول مقرر در كتب حكمى و بنابر حركت جوهرى و اشتداد وجودى، هيچ موجودى در عالم
مواد و استعدادات بدون مسبوقيت به ماده و استعداد و بدون حركت و خروج از مقام قوه
به طرف فعليات، موجود نمىشود و قبول هستى نمىنمايد. جميع نفوس و فعليات اعم از
نفوس حيوانى و انسانى و صور قائم به مواد و غير بالغ به مقام تجرد، در اول مرحله
وجود، عين قوه و استعدادند و بعد از قبول ماده، صور و فعليات را به نحو تدريج يكى
بعد از ديگرى آن هم بعد از طى درجات اخس تا نيل به مقام تجرد ناقص، ثم تام و فوق
التمام هر صورت ناقصهاى به حسب نحو وجود، ماده و هيولا است جهت صورت كامله و هر
صورت و فعليت تامى، مرتبه و مقام تمام و كامل صورت ناقصه است. نبات همان حيوان
مبهم لا بشرط واقع در صراط حيوانيت و حيوان همان حقيقت نامى است با امرى زايد از
باب فعليات و كمالات، بنابراين، صورت، تمام ماده و ماده، مقام نقص صورت است و اين
اصل در جميع مراتب، محفوظ
نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 147