مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهايم
: 110
ور مثالى خواهى از علم نهان
قصه گو از روميان و چينيان
: 482
چينيان گفتند: ما نقّاشتر
روميان گفتند: ما را كرّ و فرّ
گفت سلطان امتحان خواهم درين
كز شماها كيست در دعوى كزين
اهل چين و روم چون حاضر شدند
روميان در علم واقفتر بدند
چينيان گفتند: يك خانه به ما
خاص بسپاريد و يك آن شما
بود دو خانه مقابل در به در
زان يكى چينى ستد، رومى دگر
چينيان صد رنك از شه خواستند
بس خزينه باز كرد آن ارجمند
هر صباحى از خزينه رنگها
چينيان را راتبه بود و عطا
روميان گفتند نه نقش و نه رنگ
در خور آيد كار را جز دفع زنگ
در فروبستند و صيقل مىزدند
همچو گردون ساده و صافى شدند
از دو صد رنگى به بىرنگى رهيست
رنك چون ابرست و بىرنگى مهيست
هرچه اندر ابر ضو بينىّ و تاب
آن ز اختر دان و ماه و آفتاب
چينيان جون از عمل فارغ شدند
از پى شادى دهلها مىزدند
شه درآمد ديد آنجا نقشها
مىربود آن عقل را و فهم را
بعد از آن آمد به سوى روميان
برده را بالا كشيدند از ميان
عكس آن تصوير و آن كردارها
زد برين صافى شده ديوارها
هرچه آنجا ديد اينجا به نمود
ديده را از ديده خانه مىربود
ترا سه چيز مىبايد ز كونين
بدانستن، عمل كردن، شدن عين
: 16
دو علمت از عبادت عين گردد
دلت آيينه كونين گردد
تو را از بهر اين كار آفريدند
اگرچه خلق بسيار آفريدند
: 7
هم توئى اى قديم فرد اله
وحدت خويش را دليل و گواه
: 58
شهد اللّه تو بشنو و تو بگو
: وحده لا إله الّا هو
حجاب روى تو هم روى تست در همه حال
نهانى از همه عالم ز بسكه پيدائى
: 47
بهر چه مىنگرم صورت تو مىبينم
و ز ان ميان همه در چشم من تو مىآئى
: 49
تو كه در نفس خود زبون باشى
عارف كردگار چون باشى
: 299
ملك در سجده آدم زمين بوس تو نيّت كرد
كه در حدّ تو چيزى يافت بيش از شأن انسانى
: 635