(5) فهرس الأبيات الفارسية
كردار ماست گرچه به نيروى اختيار
نبود به اختيار ولى اختيار ما
: 274
گفت اينجا آشنايان در مقام حيرتند
دور نبود گر نشيند خسته و غمگين غريب
: 54
هرگز دلم به درد تو از كس دوا نخواست
كام تو جست و حاجت خود را روا نخواست
: 714
مشتاق تو به هيچ جمالى نظر نكرد
بيمار تو ز هيچ طبيبى دوا نخواست
بر ما دلت نسوخت ندانم چرا نسوخت
ما را دلت نخواست ندانم چرا نخواست
از فريب نقش نتوان صورت نقاش ديد
ورنه در اين سقف زنگارى يكى در كار هست
: 51
راهيست ره عشق بغايت خوش و نزديك
هر ره كه جز اينست همه دور و درازست
: 4
به رخش علم و چو كان عبادت
ز ميدان در ربا گوى سعادت
: 7
دانش حق ذوات را فطريست
دانش دانش است كان فكريست
: 38
هرچه هست از قامت ناساز نازيباى ماست
ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست
: 83
تو و طوبى و ما و قامت يار
فكر هركس به قدر همّت اوست
: 165
گداى كوى تو از هشت خلد مستغنى است
اسير كوى تو از هر دو عالم آزادست
: 1317
خود مكان آفرين مكان چه كند
آسمان گر خود آسمان چه كند
: 63
پيل اندر خانهاى تاريك بود
عرضه را آورده بودندش هنود
: 72
از براى ديدنش مردم بسى
اندر آن ظلمت همى شد هركسى
ديدنش با چشم چون ممكن نبود
اندر آن تاريكيش كف مىبسود
آنيكى را كف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست اين نهاد
آنيكى را دست بر گوشش رسيد
آن برو چون بادبيزن شد پديد
آنيكى را كف چو بر پايش بسود
گفت شكل پيل ديدم چون عمود
آنيكى بر پشت او بنهاد دست
گفت خود اين پيل جون تختى بدست
علم اليقين ج2 1485 (5) فهرس الأبيات الفارسية ..... ص : 1484