نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 131
است». واضح است كه انسان
خارجى، مثل عمرو و بكر و زيد، نه نوع است و نه كلى، انسان در ظرف ذهن- يعنى مفهوم
انسان- نوع است و كلى.
5. قضاياى فلسفى: قضايايى
هستند كه محمولاتى از قبيل معقولات ثانيه فلسفى را براى موضوعاتى حقيقى (ماهيات)
يا انتزاعى (معقولات ثانيه فلسفى) اثبات مىكنند، مثل «انسان ممكن است»، «هر
معلولى نياز به علت دارد»، «هر مجردى خود را ادراك مىكند». اين دسته از قضايا،
گرچه از قضاياى حقيقيه بهشمار مىآيند، چون از قضاياى حقيقيه غيرفلسفى
پيچيدهترند، جداگانه ذكر مىگردند.
6. قضاياى عدمى: قضايايى
هستند كه موضوع يا موضوع و محمول آنها، هردو، عدمى است؛ امرى است كه در خارج موجود
نيست: يا ممكن الوجود است و موجود نيست يا اساسا ممتنع الوجود است، مانند «عدم علت
علت عدم معلول است»، «شريك بارى ممتنع الوجود است»، «از معدوم مطلق نمىتوان خبر
داد.»
البته اين قضايا نيز در
زمره قضاياى دسته پنجماند، يعنى از قضاياى فلسفى بهشمار مىآيند، ولى به علت
اينكه تعيين مطابق آنها از تمام انواع پنجگانه قبلى مشكلتر است، جداگانه ذكر
مىشوند و به همين دليل در كتاب بيشترين تكيه بر همين قضاياست.
3- 7- 6: تعيين مطابق و
محكىّ انواع قضايا
مطابق و محكىّ قضاياى
شخصيه، خارجيه و حقيقيه خودبخود معلوم است و نياز به بحث و بررسى ندارد. اگر در
دسته سوم مشكلى هست، تنها مربوط به روش تشخيص وجود يا عدم مطابق آنهاست كه ارتباطى
به بحث فعلى ما ندارد؛ بنابراين، به سه دسته ديگر مىپردازيم.
الف) مطابق قضاياى ذهنيه:
مشكلى كه در قضاياى ذهنيه وجود دارد اين است كه اين قضايا حاكى از اوصاف اشيا در
ذهناند؛ يعنى، حاكى از خود ذهناند، پس محكىّ آنها ذهن است. از سوى ديگر، ظرف خود
قضيه نيز ذهن است، در خارج از ذهن موضوع و محمول و نسبت و حكم و قضيه وجود ندارد.
پس هم خود قضيه- كه حاكى و مطابق است- در ذهن است و هم محكى و مطابق آن. بنابراين،
حكايت كردن قضيه ذهنيه از محكى خود به معناى حكايت ذهن از خود است؛ و اين اولا،
نامعقول است و ثانيا، به فرض اينكه بپذيريم چيزى مىتواند
نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 131