نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 646
بالنّيات»[1].
نكته ديگر و منظورى برتر نيز هست، از براى لطيفه خفويّه در ذكر خفى، مخفى نيست و
در بيان «لا» و «الّاى» كلمه توحيد، گفتيم كه: لفظ «لا» بتعيّنها- كه امور
اعتباريه و نمودهاى سرابيّهاند- بر مىخورد، نه به ماء حيات وجودى و بودى. مصرع:
بود زان تو است و ما نابود، بود، پس نفى نفى است كه «اثبات» مىشود، ولى اهل
الذّكر حكيماند. بيت
اى عزيز، از حكيم بد نايد
آنچه او كرده، آن چنان بايد
طبيباند، مريض را، شايسته نيست كه «چون و چرا» كند، بلكه همين با
درد و سوز بگويد: بيت
طبيبِ عشق را، دكان كدام است؟
علاجم او كند، وى را چه نام است؟
و چون «مسيح دم» و «اهل
اللّه» يافت، بايد كالميّت بين يدى الغسّال بود.
و اما سرّ اشتراط «بلوغ»
به نصاب، در همه اجناس زكويّه آن است كه: «المال يشبه بصاحبه و الاثر يشابه صفة
مؤثّره». پس، چنانكه در مزكّى «بلوغ» و «كمال» معتبر است، هم چنين، در زكوى، خاصّه
در انفاق علم و عقل بايد «تزبّيّت» و «انت حصرم» نباشد. مصرع: تا راه رو نباشى، كى
راهبر شوى؟ كه بلوغ علم و عقل به نصاب كمال، عين بلوغ عالم و عاقل است، بنا بر
اتّحاد عالم و معلوم با تحقيقى كه در نظريّات، از «اسرار الحكم» رسيدى.
پس، اگر علم به نصاب كمال
نرسيده باشد، در انفاق آن اغراء به جهل است و اماته نفس: «و من قتل نفسا فكأنما
قتل الناس جميعا»[2]، چنانكه تكميل كامل مكمّل، احياء به
حيات حقيقى است كه: «النّاس موتى و اهل العلم احياء»،
«وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً».[3]
مسألة: شرط زكات نقدين
«نصاب» است و مسكوك بودن و حول.
تمام شدن
[1] - «بحار الانوار»، ج70/ 210 و 211 و 212 و 249، و ج 84/ 371.
[2] - مائده/ 35.
[3] - مائده/ 35.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 646