نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 616
صواحبشان، و مثل معاليل از
علاتشان به طور بينونت عزلت، چه عليّت به نحو «شىء» و «فىء» است، نه به نحو «نم»
و «يم»، و الّا توليد است، و گذشت كه:
افاضت آن است كه «مجعول»،
از «جاعل» بيايد و چيزى از او نكاهد، و در عود به او، چيزى بر او نيفزايد و عليّت
در نزد عرفا «تشأّن» است: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ
فِي شَأْنٍ»[1]، و حق تعالى، فاعل بالتّجلى است و
وجودات خاصّه شئون ذاتيه حقاند.
-
«وَ لَمْ يُولَدْ»[2]: و الّا محتاج و حادث باشد، اگر چه
مثل شىء، ناشى از شيئى باشد، خواه از شيئى بالفعل و خواه از شىء ناشى شود و
معلول مبدع حق «لا من شىء» است.
-
«وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»[3]: عديل و نظير و مانند ندارد، بلكه ثانى مباين عزلى ندارد. چگونه
عديل و نظير و مماثل داشته باشد كه صرف وجود و محض نور است. و صرف وجود، آنچه از
سنخ وجود است، داراست و از آنچه غريب از وجود است، عرى و برى است و غريب وجود،
«عدم» است و ماهيّت كه نه وجود است، در ذاتش و نه عدم، و صرف نور است كه آنچه از
سنخ نور است از انوار «قاهره» و انوار «اسپهبديه» و انوار «علميّه» و انوار
«عرضيّه» و اظلال، همه را داراست.
و ظلمت غريب است و آن عدم
است كه اگر وجود باشد «نور» است، چه وجود نور، حقيقى است كه ظاهر بالذّات و مظهر
ماهيّت است و هر چه چنين است، «نور» است و هر چه نور است، مشمول «نور الانوار»
است، نه ثانى او: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[4]
مسألة: پنجم از مقارنات
[نماز] «ركوع» است
، و واجب است در هر ركعتى،
يك ركوع و ركن است. و در ركوع، واجب است «ذكر» يا «تسبيح». و تسبيح دو قسم