نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 604
قرب صاحب بينونت صفتى است،
نه صاحب بينونت عزلى، و اين معيّت، معيّت قيّوميّه است، نه معيّت مقارنه، كما فى
الاخبار: «مع كلّ شىء لا بمقارنة و غير كلّ شىء لا بمزايلة».[1] و معلوم است كه اين قرب مكانى و زمانى
و ذاتى و شرفى و مانند اينها نيست، چه او را- تعالى- «مكان» و «زمان»، و عبد را
«وجود» و «شرف» نيست كه در اينها با عباداتش، قريب به او شود.
مسألة: سيّم تكبيرة
الاحرام است
كه مقارن قصد مذكور، بعد
از نيّت «اللّه اكبر» بگويد، و [آن را] «تكبيرة الاحرام» گويندش. چه، به اين حاصل
مىشود دخول در نماز، و احرام بند حريم قدس مىشود، و «حرام» مىكند بر خود، آنچه
را كه بود «حلال» بر او، مانند سخن گفتن، و التفات به يمين و شمال و جهات ديگر و
فعل كثير و مانند اينها، مثل احرام محرم حجّ، چنانكه تحليل نماز به تسليم است و
بايد در حال تكبير گفتن، دو دست را بلند كند، تا محاذى شحمه دو گوش، و دو كف را
محاذى قبله كند.
سرّ: مضمون «تكبير» تنزيه حق تعالى است، از حصر و تقيّد كه حقيقت «وجود»
و صرف بوده است، منزّه از هر تعيّن و ماهيّت و «مطلق»، غير مقيّد به اطلاق است:
بيت
نه به دام قيود، صيد شده
نه به اطلاق، نيز قيد شده
كه وجود مطلق، مقيّد به
اطلاق فعل اوست كه: «الوجود الحق ذاته و المطلق فعله و المطلق فعله و المقيّد
اثره»، بلكه منزّه از توصيف به صفات زايده است:
«سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ»[2] و او مفضّل عليه كه مباين عزلى باشد، ندارد:
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ»[3] و لهذا در حديث آمده در بيان معنيش: «اكبر من ان يوصف».[4] و بايد در رفع يد، اشارت به اين باشد
كه: رفع يد از دنيا كردم، و پشت سر انداختم، بلكه
[1] - «نهج البلاغه»/خطبه 1.
[2] - صافّات/ 180.
[3] - طه/ 110.
[4] - «بحار الانوار»، ج84/ 366 و ج 93/ 218 و 219.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 604