نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 580
سرّ: هر چيزى را بدلى است، مثل عبادات اجرا[1] و نواميس الامثله كه بدلاند از عبادات احرار كه نيّت قربت محض
تخلّقى و تحقّقى دارند، تا در طرف نازل مىرسد به اوديه كه هر يك را بدلى است و در
ظرف عالى كه: «نخست اين جنبش، از حسن ازل خاست»، مىرسد به جائى كه انبياء و
اولياء، خلفاء حقاند، نه ابدال مباين: «من يشتاق الى لقائى فليلقين وجه اوليائى،
من احبّهم فقد احبّ اللّه و من تخلّى عنهم فقد تخلّى عن اللّه».[2]
هر كه خواهد، همنشينى با خدا
كو نشيند، در حضور اوليا
مسألة: كيفيّت تيمّم
، چنان است كه اوّل نيّت
كند و قصد بدليّت وضو يا غسل كند و هر دو كف را بر زمين زند؛ براى وضو يك ضربت، و
براى غسل دو ضربت، و مسح كند به كفين، پيشانى و دو جبين را، و بعد از آن مسح كند
به بطن يسرى، پشت دست يمنى را و به بطن يمنى، پشت يسرى را، و معتبر است «ترتيب» و
«موالات».
سرّ: «الظّاهر عنوان الباطن»، ظاهر را بايد
تقريب به خاك ظاهر كرد، و در نزد او بايد خاك سارى نمود:
بيت
به خاك آن قدر دادن رمز كاريست
كه عزّت پيش ما در خاكساريست
و باطن و قلب را، بايد
تقريب به خاك مذلّت و نفى انيّت كرد كه به وسايل هضم قلبى و قالبى، شايد عابد خود
را مورد عنايت معبود سازد. مصرع: در دل دوست، به هر حيله رهى بايد كرد. و سرّ
اينكه تيمّم به «معدن» و به «ممزوج» جايز نيست، آن است كه مركّب- چه تامّ و چه
اعتبارى- مثل تراب ممزوج، مطهّر نتواند بود، من حيث التّركيب، بسيطه مطهّر است، از
الواث نقايص، پس چنانكه هر ممكن، زوج تركيبى است[3]، هم چنين، هر مركّب، «ممكن» است و «امكان» ظلمت است، نه از باب
انعكاس موجبه كليه كنفسها، بلكه از باب مبرهنيّت هر يك از قاعدتين. چه، هر
[1] - اجيرشدگان.
[2] - من تخلّى منهم،فقد تخلّى من اللّه، «بحار الانوار»، ج 100/ 408 و ج 102/ 8 و 126 و ج 36/ 317.
[3] - «قواعد كلى فلسفىدر فلسفه اسلامى»، ج 2/ 470- 482.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 580